دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مینای تابان

مینای تابان

نویسنده: میرزا آقا عسکری (مانی)
ناشر: هومن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 229
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1

کیفیت : نو ؛ مزین به نوشته و امضای نویسنده


مروری بر کتاب

گزینه اشعار عاشقانه از بهار 1352 تا بهار 1371

شعر امروز، به ویژه شعر سپید، از آنجا که در بیشتر جاها بی وزن و پساوند، و در واقع برهنه است، گوهر شعری افزون تری می خواهد تا به نوشته درنغلتد. به راستی سرایش چنین شعرهایی بسیار دشوارتر از سرودن "نظم" یا شعر موزون است. آنانی که می پندارند با شکستن نوشته های بی ارزش و درج آن ها به صورت پله کانی، می توانند شعری بنویسند، در اشتباه اند.

شمار بزرگی از نوشته های بریده بریده ای که هر روز به نام "شعر" در نشریه ها و کتاب ها ارزانی می شود، نشانی از "شعر" ندارد. در بهترین حالت باید آن ها را پاره های ادبی خوب و بدی شمرد که با برونه ی "شعر" نوشته می شود. اگر پیش از نیما، بسیاری بی آنکه شاعر باشند، "نظم" را شعر پنداشتند، و دفتر های زیادی را با چنین چیزهایی پر کردند، در شعر پس از نیما هم بوده و هستند کسانی که "نثر" را با شعر جابه جا گرفته اند."

سنفونی خورشید بر گندمزاران گشوده می شود
و لبخند تو بر روزگار من!
به هستی چنگ انداختم
پاره ای ابر
پیمانه ای موسیقی
و جرعه ای لبخند به کفم آمد.

با مشورت رنگ ها با تو سخن می گفتم
- اگر نقاش بودم.
با بی تابی گیتارم با تو سخن می گفتم
- اگر کولی بودم.
با خوشه های نور با تو سخن می گفتم
- اگر آفتاب بودم....

از مه فراز آمدند، معاصران من
از دره‌ی دود و درد
با چشمانی نانِگر
همچون دو پنجره‌ی بسته به چینی شکسته‌ی جهان.
بی اسب آمدند
بی یراق و سلسله
از ظلمتی به ظلمت دیگر.
نرینه گاو زمان
پیشانی‌شان را شخم بطالت زده بود.
 
معاصران من
در سرزمین شکنجه و ضجه زاده شدند
و تاریکی بود و ستاره‌ای نبود بر آسمان‌شان
با خشمی کور زاده شدند
پس آنگاه در خانه‌ی تاریک
– در تاریکخانه‌ی خویش-
به هم شمشیر بر نهادند با چهره‌ی نانمایان
و بر فراز اجساد یکدیگر به رقص مرگ در آمدند.

زیبائی از جهان کوچک‌شان رخت بر بسته بود
وقتی معاصران من به جستجویش بر آمدند
با دهان گشاده به جرعه‌ فریادی.
معمار کلمات
ایشان را بگونه‌ای خطابه کرد
که در سرزمینی فراخ
حیرت‌انگیزترین رنج‌ها را کشیدند
تا شگفت‌انگیزترین گندم‌ها را بکارند
زان پس معاصران من
دشنه در رگ‌های یکدیگر راندند
بی آنکه چهره از چهره باز شناسند!
بر آنان تعابیری تاریک فرو فرستاده شد
به‌هنگامی که شاعران
از شفافترین واژگان
بر زمین باغی برنهاده بودند!

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات