دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

روزها

روزها

نویسنده: بیژن جلالی
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 231
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1341 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو

 

مروری بر کتاب

بیژن جلالی (1306-1378) که از آغاز دههٔ 1340 به بعد به انتشار سروده‌هایش پرداخت، به‌تدریج، به عنوان یکی از شاعران شاخص و معنی‌برانگیزِ شعر سپید/ منثور در ایران شناخته شد. او با ظرافتی خاصّ و گرایشی شهودی و نگاهی عرفانی به زندگی می‌نگریست.

«بیژن جلالی در واپسین شب آبان سال 1306 در خیابان پاریس تهران به دنیا آمد. خیابان پاریس خیابانی است به‌موازات خیابان شیخ هادی که از خیابان جامی شروع می‌شود. خانوادهٔ پدری‌اش در اصل، تفرشی بودند. جدّ اعلای آن‌ها میرزاعلی مستوفی نام داشت. نام پدربزرگ بیژن، شمس‌الدّین جلالی (فطن‌الملک) بود: مردی زیرک، خودساخته و صاحب منصب‌هایی در اواخر دورهٔ قاجار و اوایل دورهٔ رضاشاهی. خانوادهٔ مادری جلالی قدیم‌تر و اشرافی‌تر بودند: خاندان هدایت نَسب به شاعر و عارف نامی، کمال خُجندی (مدفون در تبریز) می‌بَرَند. جدّ اعلای این خاندان، رضاقلی‌خان هدایت، نویسنده و تاریخ‌نگار پُرشهرت اوایل دورهٔ قاجار است.

 جلالی بر این باور است که آن‌چه از دورهٔ کودکی در ذهنش باقی‌مانده، سعادت تنهایی و پیوند با طبیعت است و بس. [...] زندگی در محیط فرهنگی خانوادهٔ هدایت، جلالی را از همان دورهٔ دبیرستان در وضعیت خاصّی قرار داد. به مسائل فکری و دینی و ادبی توجّه نشان داد. به هیپنوتیسم و مانیِتیسم کشیده شد. دو سال گیاه‌خواری کرد. در آستانهٔ رفتن به فرانسه، به تشویق مادر و تأکید صادق هدایت، از آن دست کشید. تأمّل‌ها و تفکّرها سرانجام در نیمهٔ دوم دههٔ 1330 او را به صورتی جدّی به جهان شعر و سرودن مربوط کرد... »

بعد از «تندر کیا» و «هوشنگ ایرانی»، بیژن جلالی سومین شاعر بود که بی‌اطلاع از کار نیما یوشیج دست به نو آوری زده بود.  او در دهه‌ی بیست، هنگام دانشجوئی در فرانسه، با شکل دیگری از شعر آشنا شد و شروع به نوشتن شعر سپید کرد، و پس از بازگشت به ایران در دهه‌ی سی، با شعر نو ایران برخورد کرد و شاید به همین سبب نیز، هم از نخست، زبانش با زبانِ دیگر شاعران نو پرداز فرق داشت.

او نه همچون عده‌ای از شاعران شعر منثور، هرگز به زبان فخیم نثر قدیم گرایشی نشان داد، و نه همچون عده‌ای دیگر به تخیل غریب؛ حال آنکه به نظر می‌رسد با اندیشه‌ی ژرف و حس عمیقی که در بیشتر اشعار جلالی به چشم می‌خورد، اگر به ادبیت و ایجاز و ایهام و … ریخت شعر توجه و علاقه‌ای می‌داشت، بی‌تردید امروز از شاعران رده‌ی اول شعر نو فارسی محسوب می‌شد؛ بویژه که بعد از غلامحسین غریب، که کتابش در سال 1332 منتشر شد، جلالی نخستین شاعر بود که زبانی یکدست به نثر داشت. روزها، بعد از انتشار بازتاب بسیار خوبی در میان نوآوران داشت و یادداشت‌های غیرمنتظره‌ای بر آن نوشته شد.

آنگاه که موج سال‌ها از سر من بگذرد
و من چون سنگی در ته آن آرمیده باشم
که بر این دریای بی‌آرام سفر خواهد کرد
چه کسی به ریشه‌های سکوت خواهد نگریست
که مرا به ساحل‌های زمان پیوسته‌اند

***

مرا با مرگ
فاصله‌ای جز شعر نمانده است
و آنگاه که این پرده‌ی الوان را
کنار خواهم زد
پهنه‌ی بی‌پایانِ
مرگ را خواهم دید
ولی هنوز به نامِ
آخرین امید
ولی هنوز به نامِ
آخرین بهار
ولی هنوز
به نامِ آخرین عشق
در پیش پرده ایستاده‌ام
و در پرتو مرگ
ناامیدانه
جهان را بس تماشایی
می‌یابم.

***

از هرسو
خرابه‌های یقین را می‌بینم
و خرابه‌های عشق را
و خرابه‌های خرد را
به کدام سوی رو کنم
که نه سعادت
و نه شقاوت
و نه این جهان و نه جهان دیگر
مرا درکارست.
به کدام سو رو کنم.

***

کار شعر را
نه پایانی است
و نه ابتدائی
و شاعر چون باغبانی است
که دسته گلی می‌سازد
بی‌آنکه بداند
آن را به دست که خواهد سپرد
یا بر پای که خواهد نهاد.

***

ناامیدی چون کوهی است
که از بلندی‌های آن
دنیا حقیر و کوچک می‌نماید
و چشم‌انداز آسمان
بس تماشائی
و دل‌انگیزست.

 

فهرست

جزوه نخست: کوششی برای نامیدن خداوند
جزوه دوم: کوششی برای نامیدن امید
جزوه سوم: کوششی برای نامیدن غم
جزوه چهارم: قطعات پراکنده

 

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات