دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه

فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه
درحال حاضر موجود نمی باشد

فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه 

نویسنده: داریوش شامبیاتی
ناشر: آران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 564
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار  - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو 

 

مروری بر کتاب 

بسیاری از واژه هایی که فردوسی به کار برده است در معنای خاص و برای همان بیا است و در جای دیگر همین را در معنای دیگر آورده است ، همچین ترکیباتی هم که فردوسی ساخته و معنای استعاری یا تشبیهی تازه ای از آن بدست داده کمتر در فرهنگ ها یافت می شود.

امروزه، زبان فارسی بیش‌ازآنکه شاخه‌ای از هنر باشد ابزاری است برایِ انتقال اطلاعات. سبب این امر پیشرفت فزایندۀ علم و تکنولوژی است. زبان طبیعی هنوز عمده‌ترین و اصلی‌ترین ابزار انتقال اطلاعات در علم و فن محسوب می‌شود و بعید به نظر می‌رسد که در آینده‌ای نزدیک مثلاً زبانی نمادین، به‌طورِکامل، جایگزین زبان طبیعی دراین‌مورد شود. بنابراین، برایِ اینکه زبانی طبیعی بتواند به حیات خود ادامه دهد لازم است خود را به ابزارهای لازم و جدید مجهز سازد وگرنه به‌زودی از تأثیر دامنۀ نفوذ آن کاسته خواهدشد و درنهایت تنها به‌صورتِ زبانی صرفاً محاوره‌ای و نه علمی، شاید برایِ آرایه‌پردازی‌های هنری، به کار آید.

واژه‌هایی از شاهنامه که درحالِ‌حاضر کاربردی ندارند و می‌توانند بخشی از نیازهای زبان علم را برآورده سازند. نمونه‌ها: انباز (جفت، همتا)، اوژنیدن (افکندن)، باژ (نیایشی که آهسته و به‌زمزمه خوانند)، باهو (الوار)، سفتن (سوراخ‌کردن، ، اثیر (اتر )، آهنجیدن (کشیدن)، دیزه یا دیز (رنگ)، گاز (ابزاری برایِ بریدن زر و سیم و مانند آن)، کهین (کوچک‌ترین) و...

دو گونه سخن درباره‌ی واژه‌ی فرهنگ هست. برخي مي‌گويند كه در زبان‌هاي پيش از پهلوي، «فر» يك معنا داشته است و «هنگ» معنايي ديگر؛ و سپس در زبان پهلوي گونه‌ی تركيبي آن پديد آمده است. آن‌ها «فر» را به معناي بالا و بلندي و سرافرازي مي‌گيرند كه در شاهنامه نيز به اين معنا فراوان آمده است؛ و «هنگ» را نيز به معناي قصد و آهنگ مي‌دانند. پس فرهنگ يعني آهنگ و قصد بلندي كردن.  گروهي نيز بر اين باورند كه واژه‌ی فرهنگ به گونه‌اي تركيبي در زبان پهلوي وجود داشته است.

اين را نيز بايد دانست كه فردوسي نخستين كسي نيست كه واژه‌ی فرهنگ را به كار برده است. پيش از فردوسي، رودكي و دقيقي اين واژه را در شعر خود آورده‌اند. در «تاريخ بلعمي» و ديباچه‌ی «شاهنامه‌ی ابومنصوري» نيز به اين واژه برمي‌خوريم. هم‌زمان با فردوسي نيز سخنوران و نويسندگاني چون عنصري، فرخي، منوچهري، اسدي توسي و كيكاووس وشمگير در «قابوس‌نامه» واژه‌ی فرهنگ را به كار برده‌اند. پيشينه‌ی كاربرد اين واژه را در نزد غزالي و در كتابش «نصيحت الملوك» و نيز پورسينا در «دانشنامه»، مي‌توان يافت.

دو سده پس از آن نيز افضل‌الدين محمد مرقي، مشهور به بابا افضل، در كتاب‌هاي فلسفي خود 12 بار از واژه‌ی فرهنگ سود جسته است. او از بزرگترين فيلسوفان ايراني است كه براي همه‌ی واژه‌هاي فلسفي، برابرهاي فارسي پيدا كرده است. براي نمونه، او براي اصطلاح فلسفي «فلك مدور الدور» برابر نهاد فارسي «گردون گرد گرد» را به كار برده است...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات