دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شاهنشاهی ساسانیان

شاهنشاهی ساسانیان

نویسنده: مریم نژاد اکبری مهربان
ناشر: کتاب پارسه - زرین 
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 316
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 2

 

مروری بر کتاب

امپراطوری ساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی (۴۲۷ سال) بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار) بنا کرد. دودمان ساسانی آخرین دودمان پیش از دوره اسلامی در ایران بودند.

شاهنشاهان ساسانی که ریشه‌شان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبه‌ای) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند

پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نامهای بغ داد یا بخشوده خدا؛ و یا باغِ داد دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود. نام «ساسانیان» از «ساسان» گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته‌اند.

نخست کارنامه اردشیر بابکان به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان دارا که در فارس می‌زیست.اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت، ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد.او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران می‌گفت را آغاز کرد....

...هرمزان موقعی که او را به مدینه پیش عمر بردند یک دست از البسه زردوز و فاخر خود را پوشید و تاجی مرصع و یاقوت نشان بر سرگذاشت و به همین حال پیش خلیفه عمر که در مسجد در خواب بود .
پرسید : خلیفه کدام است ؟ عمر را به او نشان دادند . او سخت تعجب کرد و گفت : اگر امیرالمومنین است پس پاسبانان و دربانان او کجایند . گفتند امیر ما دربان و پاسبان ندارد .

چون چشم عمر بر  او افتاد دستور داد لباس و تاج او را برداشتند و به جای آن پیراهنی ساده به او پوشاندند و سپس او را مخاطب ساخته و گفت : این عاقبت مکر و مخالفت با امر خداوند است .
هرمزان گفت : چون در ایام جاهلیت خدا از شما روگردان بود ما بر شما غلبه داشتیم ، حال که خدا با شماست ، شما را بر ما غالب گردانیده است . آن گاه از مسلمین آب خواست تا بیاشامد . به امر عمر آب آوردند . هرمزان گفت : ترسم  در حین شرب مرا به قتل رسانند . عمر گفت : تا آب را نیاشامیده باشی خطری بر تو نیست . هرمزان کاسه سفالین آب را پیش از آشامیدن بر زمین زد و گفت : ما ابناء ملوکیم و در چنین ظروفی آب نمی آشامیم . عمر ناچار به شرط قبول اسلام او را امان داد و هرمزان هم اظهار ایمان کرد .

سپس خلیفه مسلمین او را مخاطب نموده گفت : حق این است که از قوم ایرانی بخت برگشته ، والا غلبه ما بر این ملت با عقل میسر نبود .

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات