- موجودی: موجود
- مدل: 190132 - 117/3
- وزن: 1.00kg
زمان و زندگی استاد پورداود + نقش ایران در تاریخ + پندنامه فردوسی
نویسنده: علی اصغر مصطفوی , مهرداد مهرین , اردشیر جهانیان
ناشر: مولف - فروهر - نشر ما
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 460 + 70 + 100
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1373 _ 1372 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
زمان و زندگی استاد پورداود
ابراهیم پور باقر مشهور به «پورداوود» از چهره های صاحب نام عصر پهلوی است که در بیشتر عمر خویش ، کاملا همسو با سیاستهای فرهنگی ایران و ایرانی عمل کرد و تا پایان نیز در این راه استوار ماند.در جمادیالاولی ۱۳۳۲ با یاری محمد قزوینی نشریه ایرانشهر را منتشر ساخت که در شعبان همان سال، پس از نشر سه شماره آن و آغاز جنگ جهانی اول، تعطیل شد. شش ماه نخست از دوره جنگ را در پاریس به سر برد، ولی بر اثر شور جوانی و میهندوستی و تبلیغات آلمانی، بر آن شد که پاریس را ترک کند.
او به همراه جوانان پرشور دیگری همچون جمالزاده، کاظمزاده ایرانشهر، وحیدالملک شیبانی، محمد قزوینی، حسن تقیزاده و شماری دیگر «کمیته میلیون ایرانی» را برپا کردند و برای رهایی ایران از اشغالگری روسها و انگلیسیها، دست به کوششهای بسیار زدند. تا بدان اندازه که پورداوود به همراه دوستش جمالزاده به بغداد و سپس کرمانشاه رفت تا عشایر و مردم بومی باختر ایران را به پایداری در برابر روسها و انگلیسیها برانگیزد.
در ۱۳۱۱ به دنبال درخواست رابیندرانات تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایران باستان به هند رفت و در دانشگاه ویسوبهارتی به تدریس پرداخت. در ۱۳۱۲ در هفتمین کنگرهٔ شرقی هند در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبهٔ عربی - پارسی را نیز به عهده داشت و خطابهای با عنوان «مراجعاتی چند دربارهٔ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد. زرتشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند، تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن میگویند و بجز زرتشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمیدهند، از پورداوود دعوت کردند و او پس از خاورشناس آمریکایی، جکسن، خاورشناس آلمانی هاوگ، و بانوی خاورشناس فرانسوی منان، چهارمین غیر زرتشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت میشد.
پورداوود را بنیادگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندهٔ فرهنگ و زبانهای ایران باستان دانستهاند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در اینباره به تحقیق پرداخت (پورداود، مقدمه بر یشتها، ۱۱–۱۲) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی و دیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را - که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حِکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خود آگاه شوند. خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شدهاست که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
پوراندخت پورداوود تنها فرزند استاد و همسر آلمانیاش گفتوگویی را با روزنامه اطلاعات (۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۵) انجام داده که دربارهٔ پدر خود خاطراتی را بازگو میکند:
«پدرم بهعنوان یک ایرانشناس، همیشه در کار غوطهور بود و خانه ما مجمعی برای دانشپژوهان و دانشجویانی بود که در مکتب او به سوادآموزی مشغول بودند، حتی انجمن ایرانشناسی در منزل ما تشکیل میشد، اما گرفتاریهای شغلی پدرم باعث دوری وی از خانواده نمیشد. پدرم بههیچوجه اهل ریا و تزویر نبود و در برخورد با افراد، به مقام آنها نمیاندیشید.
مادرم همیشه میگفت: پدر، اول از همه عاشق ایران باستان و کارش است و بعد عاشق تو، سپس کتابهایش و در آخر مرا دوست دارد. او یک قصه گوی توانا بود و همیشه برای من قصه میگفت، قصههایی که خودش میساخت و تنها پندی که همیشه به من میداد تکرار شعار پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک بود. بیشتر وقت پدرم به مطالعه و بحث میگذشت. هندوستان را به دلیل آثار باستانیاش بسیار دوست میداشت. از افتخارات پدرم دریافت جایزه تاگور بود. همچنین جایزهای که از واتیکان و نشانی که از دولت آلمان به پاس مقام ادبی خود دریافت کرده بود.»
درباره زندگی استاد ابراهیم پورداوود، مقالات بسیاری به زبان پارسی و زبانهای خارجی توسط دانشمندان و روزنامهنگاران و مجامع علمی و فرهنگی کشورهای مختلف نگاشته شده است. در طی این مقالات، استاد را یکی از شاعران و پژوهشگران و انقلابیون دوره مشروطیت ایران و از بنیانگذاران سبک جدیدی در نگارش پارسی و مؤسس انجمن ایرانشناسی و از معدود فضلای قرن حاضر ایران خواندهاند. پورداوود بنیانگذار رشته ایرانشناسی، دانش باستانشناسی و مؤسس کرسی زبانهای باستانی ایران در دانشگاههای کشور و نخستین مفسر کتاب مقدس ایرانیان «اوستا» است.
با این حال هنوز درباره زندگی پرماجرای این دانشمند بزرگ به تفصیل در کتابی پرداخته نشده است و این کتاب نخستین کتابی است که به طور ویژه درباره این دانشمند فقیه به نگارش درآمده است. نگارنده این کتاب به مدت هفت سال تمام افتخار حضور نزد استاد را داشته و از دریای دور کرانه دانش وی به اندازه وسع خود بهرهها گرفته و به بسیاری از زوایای زندگی علمی و خصوصی و ارتباطات او با مقامات علمی و فرهنگی و سیاسی مملکت واقف است....
نقش ایران در تاریخ
ایران که نام خود را از آریانه ویجه گرفته است، از آغاز تاریخ بشر، سرچشمه نیکی و قدرت، زیبایی و فضیلت بوده است. دنیا اگر از یونان هم آهنگی و زیبایی و از رم قانون و هنر آموخت، از ایران ترکیبی از هر چهار فرا گرفت...
پندنامه فردوسی
مشتمل بر پندها و اندرزهای شاهنامه
شاهنامه فردوسی داستان شاهان نیست ؛ مجموعه کارنامه هایی است که داستان و سرگذشت پدران توست و اینکه برای زنده ماندن چگونه جنگیده اند ؛ برای پیروزی حق چگونه قیام کرده اند ؛ چگونه از طبیعت آموخته اند و چگونه آن را رام کرده اند و چگونه با جان و تنشان این ملک را حفظ نموده اند ؛ چگونه پیرو راستی و ایمان به خداوند بوده اند و این همان میراثی است که امروز بدست تو سپرده شده. پهنه تاریخ ما که نشانه تمامی رنج ها و شادی ها ؛ دادگری ها و ستم هاست ؛ هنوز بارور از حماسه رستم ها و پهلوانی هاست .
همیشه مالک این ملک ملت است که داد سند بدست فریدون ؛ قباله دست قباد
پس موبدان سالخورده را که از تاریخ باستانی ایران آگاهی داشتند ، از هر گوشه و کناری نزد خود خواست و از تاریخ روزگاران کهن جویا شد : که شاهان ایران از دیرباز چگونه کشورداری کردند و آغاز و انجام هر یک چه بود و بر ایران در این سالیان دراز چه گذشت.
موبدان تاریخ باستانی ایران را باز گفتند و آن بزرگ مرد از سخنان آنان کتابی نامدار فراهم آورد که بزرگ و کوچک بر آن آفرین گفتند. آنهایی که خواندن میدانستند داستانهای این کتاب را برای مردم می خواندند و دل آنان را به یاد شکوه گذشته ایران شاد می کردند. این کتاب در میان مردم گرامی شد....
...شاهنامه فردوسی، همواره با اقبال کاتبان رو به رو شده و سبب خلق نفیس ترین نسخ خطّی شده است. با گسترش صنعت چاپ، شاهنامه از نخستین کتاب هایی بود که منتشر شد. خاورشناسان از ابتدای قرن 19 به چاپ شاهنامه رغبت نشان دادند و چاپ های متعددی از این کتاب را منتشر کردند که بعضی از آن ها تا امروز نیز درخور توجّه و معتبر است. در ایران نیز با رواج صنعت چاپ، تلاش برای نشر شاهنامه ادامه یافت. در روند چاپ های شاهنامه، معمولاً سعی برآن بود که هر چاپ امتیازاتی نسبت به چاپ پیشین داشته باشد، از این رو با افزودن پیوست ها، لغت نامه، تصاویر پادشاهان، مجالس شاهنامه و ... هرچاپ را از چاپ پیش از خود ممتاز و متمایز می ساختند.
البته این جریان، در چاپ های نخست شاهنامه بیشتر دیده میشود. در چاپهای متأخّر، با توجه به سهولت و افزایش امکانات صنعت چاپ، عموماً به تکثّر و تنوع چاپهای شاهنامه توجه بیشتری شده و گاه از ایجاد شاخصه های ممتاز برای هر چاپ، غفلت شده است. با این حال در میان چاپ های متأخر، تلاش هایی درخور توجه نیز برای ارائه چاپی منقح، اصیل و پیراسته از شاهنامه صورت گرفته است که از این میان می توان از شاهنامه چاپ خالقی مطلق یاد کرد. به نظر می آید که در جریان چاپ شاهنامه، باید به ضرورت این امر توجه داشت که بهتر آن است که هر چاپ مکمّل چاپ پیشین باشد و کاستیها و نقایص چاپ های پیشین را مرتفع کند و یا اینکه پژوهش و رهیافتی تازه را بر مخاطب عرضه نماید.
یش از هفت سال از انتشار طبع ماکان نگذشت که چاپ مهم و مشهور دیگری توسط دانشمندی فرانسوی موسوم به ژول مول J.Mohl در پاریس منتشر شد. چاپ ژول مول در سال های 1837تا 1878، در هفت مجلد به قطع بزرگ سلطانی، با کاغذ عالی و چاپی ممتاز انتشار یافت. مول در این تصحیح از سی وپنج نسخه بهره گرفت که کهن ترین آن مورّخ 844 هـ.ق است. کار بر روی این تعداد نسخه با شمار زیادی از نسخه بدل ها، بسیار دشوار بود، به همین دلیل مول حدود چهل سال برای این چاپ وقت صرف نمود. مول در سال 1876 درگذشت و تنها به نشر شش جلد از کار سترگ خود توفیق یافت به همین دلیل جلد پایانی، یعنی جلد هفتم، از طرف شاگرد وی باربیه دومینار در سال 1878 به چاپ رسید.