دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

گفت و شنود

گفت و شنود

نویسنده: محمدعلی سجادی
ناشر: اوجا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 82
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ : 1

کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور بر روی جلد اصلی صحافی شده

 

مروری بر کتاب

متن حاضر گزارش محمدعلی سجادی (کارگردان سینما) از نشستی‌ست که در سال 1358 به‌افتخار ورود آقابزرگ علوی به ایران با حضور ایشان و آقایان دولت‌آبادی، مؤمنی، یلفانی و رهبر؛ و با محوریت شخصیت و آثار علوی و نیز مسائل ادبیات معاصر برگزار شد...

محمدعلی سجادی :
در آن شرایط (حکومت پهلوی)بخاطر خفقان اجتماعی و سیاسی حاکم، تعبیری خاص از واقع‌گرایی شده بود؛ این‌که هنرمند باید اجتماعی باشد و از جامعه‌اش بگوید (که کسی به این قضیه اعتراض ندارد)
 مسلّماً فضا و آدم‌هایی که آن قصّه‌نویسان جوان مطرح می‌کردند، تصویری از شرایط بد اجتماعی و سیاسی‌مان می‌داد. ولی در اینجا مسئلۀ نگرش و نحوۀ پرداخت مطرح است. فرضاً در آن‌نوع قصّه‌ها حسن لباسش پاره بود و دستش سیاه. نان هم نداشت بخورد و مسائلی از این‌قبیل که باعث قالبی‌شدن قصه می‌شد و دیگر نه زندگی را با تمام ابعاد در خود داشت و نه آدم‌هایی که گوشت و خون داشتند. بلکه صرفاً قالبی و کلّی‌گویی بود که هر آدم عادّی می‌توانست هوار بکشد و آن را بگوید و تنها فرق قضیه در جسارت و شهامت بود.

البته متذکر بشوم که پشت این قضیه حسن‌نیت بود. به‌هرحال فضای دیکتاتوری و معضلات سیاسی مدّنظر نویسنده بود؛ همو بود که در قصه‌اش شاخ‌وشانه می‌کشید. دیگر نه از تخیّل اثری بود و نه از بینش هنری و دیدی واقع‌گرایانه. این است که وقتی راجع به واقع‌گرایی (رئالیسم) صحبت می‌شد این تعبیر ملاک بود؛ و اگر کسی این مدرک را قبول نداشت انگ نامردمی و فرمالیست‌بودن بر پیشانیش می‌خورد.

محمود دولت‌آبادی:

زندگی باید در نویسنده رسوب کند تا بتواند بنویسدش. تا وقتی که لایه های زندگی در نویسنده ته نشین نشود اثارش سطحی و کم عمق خواهد بود. پس زمانی بنویسید که زندگی در لایه های درونی اتان رسوب کند.” 

بزرگ علوی:

در محیط آزاد آدم می‌تواند حرف مخالفش را بشنود ولی در شرایط خفقان آدم این تحمّل را ندارد و اصلاً موشکافانه به مسائل نگاه نمی‌کند بلکه با هرچیزی دشمن می‌شود و درمقابلش جبهه می‌گیرد. بعلّت علاقه، هر قصّه‌ای را که جنبۀ انتقادی داشت در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» چاپ می‌کردم. حتّی «در نیمه‌راه بهشتِ» "سعید نفیسی" را هم ترجمه کردم. درصورتیکه به‌نظر من این کار ازلحاظ ادبی یک پول سیاه هم ارزش نداشت و حتّی "مهدی سهیلی" هم این کار را کرده بود. من عقیده‌ام را راجع به "نفیسی" نوشتم و نمی‌دانستم که به او اینقدر برخورد. بلافاصله "نفیسی" هم برداشت نوشت که "علوی" اصلاً نویسنده نیست و کارهایش یک پول سیاه هم ارزش ندارد!

من در «گیله‌مرد» می‌خواستم که فئودالیسم را مطرح کنم؛ و مالک را که همه‌کاره است و ژاندارم که آلت‌دست مالک است. قدرت در دست مالک است. در اینجا یک نفر روستایی قیام می‌کند و یک نفر می‌کشد و طبیعی است که این آدم مبارزه می‌کند ولی نمی‌تواند فاتح شود و تا موقعی که فئودالیسم وجود دارد و تا موقعی که ژاندارم و مالک باهم همکاری می‌کنند نمی‌تواند پیروز شود.

ببینید، یک مثال بزنم. درست قبل از قضایای آذربایجان یک افسری را گرفتند. او را به تهران آوردند که به کرمان ببرند. در تهران چهار ساعت تمام در یک جیپ یک ژاندارم تفنگدار با یک افسر درکنارش نشسته بودند و دستشان به اسلحۀشان بود. این آن‌چیزی است که من در «گیله‌مرد» بیان کردم؛ و می‌بینید که خیلی تفاوت دارد.” 

محسن یلفانی :

بالأخره نویسنده هم یک سهم و مسئولیتی دارد. من فکر می‌کنم که نباید تمامی گناه را به گردن اختناق بیندازیم و آن را عامل کشنده‌ی خلاقیت و تولید هنری بدانیم. چرا که اشکالی هم در خود هنرمندان و نویسندگان وجود داشته است. در اینها، آن انرژی لازم، آن اجتهاد، آن ایمان لازم در اینکه خودشان را وقف هنرشان بکنند وجود نداشته است. اینها سطح توقعاتشان از نقش هنرمند خیلی محدود بوده است. درصورتیکه یک نویسنده و هنرمند واقعی می‌تواند بخاطر نقش ویژه‌ی هنر، خودش را هم قربانی کند.” 
 

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات