- موجودی: موجود
- مدل: 179048 - 101/2
- وزن: 0.60kg
مولن روژ
نویسنده: پی یر لامور
مترجم: سهیل روحانی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 484
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
ناگهان دریافتند که دیگر برای گفتن حرفی ندارند. هنوز می خواستند با هم دوست باشند، اما زندگی میانشان حائل شده بود. راه های زندگی شان از هم جدا شده بود. آنچه آن ها را به هم می پیوست از بین رفته بود. اکنون بیگانگانی بودند با مشتی خاطرات مشترک... دم در لبخندهایی زورکی زدند و با یکدیگر دست دادند، اما در چشم هایشان وداع خوانده می شد..."
حقیقت این است که دنیای ما با ماری آنتوانت و ورسای مرد و شاید بهتر بود که ما هم با آن ها می مردیم این طور که من می بینم ما فسیل های دورانی هستیم که گذشته است ، منسوخ و بی فایده .
تو می گویی که من با فاحشه ها معاشرت می کنم و من متشکر آن ها هستم که با من معاشرت می کنند . چه زن دیگری با من آمیزش می کند ؟ تو می گویی که من عرق می خورم ؟ بله می خورم . و هر روز کمی بیشتر . چرا ؟ برای این که وقتی عرق می خورم زشتی و تنهایی و درد دائم پایم را فراموش می کنم .
دلت می خواهد که جای من باشی ؟ دلت می خواهد که خودت را مثل من روی پای افلیجت بکشی ؟ خیال می کنی که خوشت بیاید ؟ البته که عرق می خورم . اگر تو هم جای من بودی می خوردی . همه ی ما راه فراری داریم .