دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شعر انگور - سرمه خورشید - چشمها و دستها ؛ سلفون

شعر انگور + سرمه خورشید + چشمها و دستها 

نویسنده: نادر نادرپور
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 152 + 173 + 195
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1348 - دوره چاپ: 3 _ 2


کمیاب - کیفیت :  درحد نو _ نو 


مروری بر کتاب

سه جلد

نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیئت دبیران کانون انتخاب گردید.نادرپور به زبان فرانسه آشنایی کامل داشت و شعرها و مقاله‌هایی را به زبان فارسی ترجمه کرد.

نادرپور پس از انقلاب ایران ۱۳۵۷، به آمریکا رفت و تا پایان عمر در این کشور به سر برد. وی سرانجام در روز جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لس‌آنجلس درگذشت.

چه می گویی؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است؟
کجا شهد است؟ این اشک است،
اشک باغبان پیر رنجور است
که شبها را پیموده
همه شب تا سحر بیدار بوده،
تاکها را آب داده،
پشت را چون چفته های مو دو تا کرده ،
دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده،
تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده.
چه می گوئید؟
کجا شهد است این آبی
که هر دانه شیرین انگور است؟

***

زان پس، شبان تیره بی مهتاب
منقار غم به خاک نمالیدم
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح، ننالیدم

این دست گرم، دست تو بود ای عشق!
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمه خورشیدت!

***

ساعت عاشقی سپیده دم است
نه نیمه شب
نه هیچ‌ ساعت دیگری 
همان ساعتی که من خوابم و شبیه پرنده ای بالهایم را به روی پرواز و چشمانم را به روی چشمانت بسته ام
اما
تو از خواب شیرین چشم میپوشی 
تا آشیانه ات را سر پا نگه داری
و زندگی را در چشمان عزیزانت زنده نگه داری 
همان ساعتی که با نگاهت روی پلکهای بسته ام بوسه میکاری
تا آرامش ببخشی به یک رویای نیمه کاره 
چه خوب که تو هستی و یادم میماند
صبح باید بیدار شوم
اینجا کسانی به بودنم دلخوش اند 
دستانت را میبوسم
دستان دور دور تو را

***

زانجا که بوسه های تو آن شب شکفت و ریخت
امروز ، شاخه های کهن سر کشیده اند
نقش ترا که پرتو ماه آفریده بود
خورشید ها ربوده و در برکشیده اند
شب در رسید و ، شعله ی گوگردی شفق
بر گور بوسه ها ی تو افروخت آتشی
خورشید تشنه خواست که نو شد به یاد روز
آن بوسه را که ریخته از کام مهوشی
ماندم بر آن مزار و ، شب از دور پر گشود
تک تک برآمد از دل ظلمت ، ستاره ها
خواندم ز دیدگان غم آلود اختران
از آخرین
غروب نگاهت اشاره ها
چون برگ مرده ای که درافتد به پای باد
یاد تو با نسیم سبکخیز شب گریخت

فهرست 

شعر انگور 
طلسم
چاره
دیدار
آشتی
برده
نگران
کینه
باران
دزد آتش
نشانی و کلید

سرمه خورشید
مستی
آئینه دق
فال
بیم سیمرغ
مسافر
و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات