دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

زندگی من

زندگی من 

نویسنده: آنتون چخوف
مترجم: فرشته افسری
ناشر: آسو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 208
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

 کتاب زندگی من اثر آنتون چخوف، روایت‌گر دگرگونی شدید وضع اجتماعی روسیه پس از قتل آلکساندر دوم است که دنیایی از تلخی و کدورت و سیاهی را به نمایش می‌گذارد.داستان زندگی من (My Life) درباره‌ی مرد 25 ساله‌ و پرشوری به نام میخائیل است که سودای نوشتن در سر داشت، برخلاف خانواده اشرافی‌اش، از کارهای تن پرورانه بیزار است.

دهمین اداره‌ای که پدرش او را به کار در آن واداشته بود، نتوانست تحمل کند و عطایش را به لقایش بخشید.او خانه را ترک کرد و مدتی به کار بدنی و پس از آن کارگری در راه آهن و تلگرافخانه روی آورد. سرانجام پس از آشنایی با ماریان و ازدواج با او و فرار از زادگاهش، این امکان را فراهم دید که به نوشتن (که آرزوی همیشگی‌اش بوده) مشغول شود. او در این راه با سختی‌هایی مواجه شد و…

در رمان‌ زندگی‌ من‌ رئالیسم‌ خاص‌ چخوف‌ (Anton Chekhov) جلوه‌گر است‌ و زندگی‌ آن‌گونه‌ که‌ در روستاهای‌ روسیه‌ می‌گذشته‌، یعنی‌ آکنده‌ از زشتی‌، وحشیگری‌ و بی‌عاطفگی‌، ارائه‌ می‌شود. انتشار این‌ رمان‌ خشم‌ سنت‌گرایان‌ و نیز نوگرایان‌ را برانگیخت‌ چرا که‌ تاب‌ نگاه‌ عینی‌ چخوف‌ را نداشتند.

هیئت‌ سانسور تهدید کرد که‌ چنانچه‌ چخوف‌ صحنه‌ای‌ را که‌ در آن‌ مقامات‌ را مسئول‌ بی‌سوادی‌ روستاییان‌ می‌داند و به‌ نظرِ روستاییان‌ نسبت‌ به‌ مذهب‌ اشاره‌ دارد حذف‌ نکند دستگیر می‌شود. با این‌ همه‌، چخوف‌ به‌ جنبه‌های‌ لطیف‌ترِ زندگیِ زن‌ها و مردها و به‌خصوص‌ مناظر دلپذیر روستا نیز می‌پردازد؛ گویی‌ می‌خواهد نشان‌ دهد که‌ زندگی‌ انسان‌ چه‌ اندازه‌ می‌تواند از زیبایی‌ برخوردار باشد.

...من بیرون نمی‌آمدم، پشت میز او پهلوی گنجه کتابش می‌نشستم، گنجه‌ای که پر از کتاب‌های روستایی بود، کتاب‌هایی که آن‌قدر در نظرش عزیز بود و حالا بی‌حال افتاده با حالتی غم‌زده به من می‌نگریستند. ساعت‌های متمادی که زنگ هفت و هشت و نه زده می‌شد و شب‌های پاییزی با سیاهی خود پشت پنجره‌ها را قیرگون می‌ساخت. به دستکش‌های کهنه یا قلمی که او در دست می‌گرفت و به قیچی کوچکش نگاه می‌کردم.

هیچ کاری نمی‌کردم و به‌خوبی می‌فهمیدم که کارهای سابق من مانند شخم زمین یا درو تنها به‌خاطر خوشامد او بوده است. اگر او مرا مأمور کندن چاه گودی می‌کرد که تا پهلویم را آب بگیرد، بی‌چون و چرا آن کار را می‌کردم. حالا که او در کنارم نبود، ...

رییس اداره به من گفت: تنها به احترام پدرتان شما را نگه داشته ام، اگر نه تابحال هزاربار به هوا پریده بودید.جواب دادم: آقای رییس، اگر به شکسته نفسی تعبیر نکنید تا الان باور نمی کردم که حقیر پرنده هم باشم

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات