دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

خلقیات ما ایرانیان

خلقیات ما ایرانیان
درحال حاضر موجود نمی باشد
خلقیات ما ایرانیان
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 165353 - 111/2
  • وزن: 0.30kg
0 ریال

خلقیات ما ایرانی ها

نویسنده: سیدمحمدعلی جمالزاده
ناشر: نوید آلمان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 182
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1371 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ باز چاپ

 

مروری بر کتاب

هنر نزد ایرانیان است و بس"؟!
به نظر شما‌ چه حسی به فردوسی دست میداد اگر سفری در زمان میداشت و شرایط فرهنگی ما ایرانیان را میدید؟
آیا از سرودن این شعر پشیمان نمی شد؟
باید بگویم در این ریویو بیشتر از آنکه بخواهم در مورد کتاب صحبت کنم از تجربیات و افکار و نظرات خود خواهم گفت.
کتاب پیش رو به بررسی رفتار و خلقیات ایرانیان میپردازد و به قول نویسنده این بررسی «همیشه شیرین و دلپسند نیست و چه بسا مزه تلخی دارد» و باز به روایت وی «خوانندگان را ملول و مکدر می‌سازد».
سعی کرده ام در نگارش این مطلب از نصیحت "برتراند راسل" استفاده‌ کنم که میگوید در ساحت اندیشه، وقتی توجه شما به چیزی یا فلسفه‌ای جلب می‌شود، تنها پرسشی که باید از خودتان بپرسید این است:
واقعیت‌ها چیستند و این واقعیت‌ها بر چه حقیقتی دلالت دارند. نباید آنچه را دوست دارید حقیقت داشته باشد، یا فکر می‌کنید حقیقت بودنش برای جامعه مفید است، شما را منحرف کند. فقط ببنید واقعیت‌ها چه هستند.

 کتاب نثر روان و شیرینی دارد،شاید‌ از لحاظ علمی نتوان روی آن حساب کرد،ولی قطعا میتوان با مقایسه با تجارب شخصی خود به درستی بسیاری از آراء آن پی برد.
نگارش کتاب مربوط به نیم قرن پیش میباشد،اما‌ متاسفانه بسیاری از رفتارهایی که به آن اشاره شده هنوز هم در میان ما ایرانیان رواج دارد.
تجربه:
ابتدا مایلم تجربیات زیستی خود را که در طول سفرهایم( بخصوص دو سال گذشته که به صورت بی وقفه در داخل ایران کوله‌ گردی کرده ام) در مواجه با مردم بدست آورده ام با شما در میان بگذارم.
به راستی که صفت مهمان نواز و خون گرم و خوش صحبت برازنده ی ایرانی هاست.از ترک ها گرفته تا فارس و لر و عرب و کرد و بلوچ و ترکمن و دیگر اقوام ایرانی.از مردمان تبریز و اردبیل گرفته تا گیلان و مازندران و گلستان، و خراسان بزرگ،از بزرگواری و خونگرمی مردمان سیستان و بلوچستان و خطه ی جنوبی و نوار ساحلی تا خوزستان هرچه‌ بگویم کم گفته ام.و در ادامه به لرستان و کرمانشاه و کردستان میرسیم که زبانزد خاص و عام هستند و دیگر استان های کشور نیز کم و بیش با توجه به توریستی و صنعتی بودنشان این خصوصیات را (کم و زیاد) با خود دارند.همه‌ این ها را نوشتم‌ که بگویم اگر قرار است در متن پیش رو انتقاداتی را مطرح کنم از تجربیات زیستی خودم و از روی کینه برنخواسته است‌.به جرات میتوانم‌ بگویم در طول ۲۶ ماه گذشته که در سفر به سر میبرم حتی یک درگیری یا مسئله در هیچکدام از شهرهای ایران پیش نیامده است.
مباحث پیش رو صرفا انتقاداتی ست که از دیدگاه جامعه شناسی به آن پرداخته ام.لازم به ذکر است که نگارنده از این نکته آگاهی دارد که این صفات اخلاقی جهان شمول است و اکثر مردم جهان کم و بیش به آن مبتلا هستند؛اما‌ اینجا بحث در مورد ایران و ایرانی ها میباشد.در ادامه چند نمونه از رفتارهایی را که طبق تجارب ایرانگردی و مطالعات محدود جامعه شناسی ؛مشاهده و قابل لمس تر یافته ام ذکر میکنم.

*دروغ و دزدی*
به گمانم دروغ مهم ترین عامل است.دروغ و دزدی همیشه همراه یکدیگر می آیند
دروغ به صورت سیستماتیک در همه ی اعمال و گفتار ما از کودک و جوان و پیر ریشه دوانده است و باعث فساد در خانواده و جامعه و مدیرت کشور شده است.متاسفانه این طور برای ما جا افتاده است که با دروغ گفتن به جایگاه بالاتری میرسیم و رمز موفقیت در دروغ گفتن و عدم صداقت است.همین نکته خود گویای فساد در سیستم اداری و حکومتی و جوابگوی چگونگی پسرفت روزافزون ایران و ایرانی میباشد.

*نژاد پرستی*
آیا میتوان این نکته را انکار کرد که در قرن بیست و یک هنوز تعداد بسیاری از ایرانیان به برتری خون و نژاد آریایی معتقد هستند و دیگر نژادها را پست میشمارند؟!
موج حملات و خشونت های کلامی و فیزیکی بر علیه اعراب،افغانی ها ،ترک ها و دیگر اقوام غیر فارس زبان ایرانی و... گواه بر این موضوع است.

*بی فرهنگی و عدم آموزش در حوزه توریسم و گردشگری*
در طی این ۲۶ ماه سفر تقریبا هیچ جایی را خالی از زباله ندیده ام،ما ایرانی ها فقط ادعای فرهنگ و تمدن داریم؛ بی شک این همه زباله در طبیعت نشانگر فرهنگ واقعی ماست.

*نخبه کشی* یا *فراری دادن نخبگان*
مردم ایران در طول تاریخ بارها ثابت کرده‌ اند هرگاه شخص یا قدرتی سعی در اصلاح و تغیر عادات و رفتارهای آنان داشته باشد چند راه‌ بیشتر پیش روی خود نخواهد دید،فرار، تبعید، یا مرگ
خواندن سرنوشت اشخاصی به مانند قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و مصدق و بسیاری دیگر مهر تاییدی ست بر این ادعا

*دید ابزاری به زن و افسار گسیختگی جنسی*
هنوز هم دید غالب جامعه در مورد زنان این چنین است. جایگاه زنان در آشپزخانه است و مشغول آشپزی و مهم ترین وظیفه شان در اتاق خواب و براورده کردن نیاز مرد و رسالتشان بزرگ‌ کردن بچه.در کوچه و خیابان هم که دید دائما جنسی و ابزاری ست

*مرده پرستی و زندگی در زمان گذشته*
شما را ارجاع میدهم به گرفتن مراسم سه روزه و هفته و چهلم و سالگرد برای مردگان و عزیز شدن انسان ها پس از مرگشان

*تقلب*
تقلب نیز به مانند دزدی همراه با دروغ می آید.تقبل در همه امور.
تقلب و کلاه گذاشتن مردم سر یکدیگر و مردم سر دولت و بلعکس

*مصرف گرایی*
این هم آفتی ست که با یک نگاه سطحی به مصرف نان،لوازم آرایشی،انرژی،شکر و بسیاری از محصولات میتوان به درستی آن پی برد.

*دو رویی*
به گمانم همگی این رنگ عوض کردن ها را در اطرافمان دیده باشیم و موافق باشیم که معانی و تعریف حقیقت و دروغ بسته به شرایط برای اکثر ایرانیان عوض میشود.

*تملق*
این مورد پیشینه ی تاریخی دارد و میتوان با نگاه کردن به القاب پادشاهان و طریق گفت و گو در دربار و تاثیر ان در پیشرفت درباریان،به ان پی برد

*ظاهرگرایی و تجمل*
این نیز از آن عادتهای مخرب ما ایرانیان است.چون که تجمل و ظاهر گرایی به ما شخصیت و مقبولیت میدهد بابت آن حاضر میشویم دست به هر کاری بزنیم و متاسفانه‌ در امر با یکدیگر وارد رقابت میشویم.

*احساساتی بودن و جو زدگی*
با مطالعه پیشینه تاریخی ۲۰۰ سال اخیر از انقلاب مشروطه تا کودتای ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد و حوادث ۷۰ سال اخیر به این مهم دست می یابیم که ما ایرانیان به واسطه ی جو زدگی بارها مورد سو استفاده واقع شده ایم

*عدم مطالعه و شعور سیاسی*
لازم است که مقایسه کوچکی بین ایران و اروپا بشود و تعداد احزاب ایرانی و اروپایی ۱۰۰ سال گذشته را باهم‌ مقایسه نمود.

*خشونت کلامی و رفتاری*
چیزی که متاسفانه روز به روز در خیابان،ادارات،مدارس،وسائل حمل و نقل عمومی و .... به وفور شاهدش هستیم

*عدم وجود روحیه همکاری و کار گروهی*
نگاهی بیندازیم به ورزش های گروهی و انفرادی مان و درصد موفقیت هر دو. یا هماهنگی و همبستگی در سطح ملی برای به انجام رسانیدن امور

*صحبت کردن بیشتر از شنیدن*
پر حرفی و متخصص بودن در همه ی امور نیز از عادات ما ایرانیان است.همگی پزشک،سیاستمدار،اقتصاددان،روانشناس و.... هستیم.گویا دو دهن و یک گوش داریم.

*ضعف جدی در زمینه تربیت و پرورش کودک*

چند درصد از پدر مادران ایرانی روانشاسی کودک خوانده اند؟چند درصد حتی اسم ژان پیاژه را شنیده اند؟!
گویا کودک در ایران ابزاری ست برای سرگرمی و دلخوشی و تحقق بخشیدن به ارزوهایی که خود به ان دست نیافته ایم

*عدم درک درست از مدرنیته و دنیای اطراف*
اکثر ما ایرانیان به زعم خود فکر میکنیم که با اروپایی ها از لحاظ فرهنگی و درک مدرنیته برابر هستیم،چون که تقریبا هر دو به یک اندازه از تکنولوژی و دنیای اطلاعات استفاده میکنیم.اما غافل از این واقعیت که اروپایی ها ۴۰۰ سال دوران تاریک و بیشتر از ۲۰۰ سال شکوفایی اقتصادی و رنسانس و سالها اصلاحات و مبارزات را پشت سر گذاشته اند تا به اینجا رسیده اند.اما ما هنوز هم در تفکرات و رفتار خود از قوانین روستایی برای ارتباط و اداره امور استفاده میکنیم.

*قانون گریزی*
آیا لازم است به سیستم فرار مالیاتی یا امور راهنمایی و رانندگی و آمار کشتگان آن اشاره ای بکنم؟دادن رشوه و عوض کردن قانون به دلخواه خود چطور؟

*حق به جانب بودن و آرزوی مرگ برای ملت های دیگر*
آیا لازم به توضیح میباشد؟چند درصد از ماها حاضر به پذیرش و اقرار به اشتباهات خود هستیم؟چرا ریشه ی مشکلات ما دائما در دنیای اطراف و کشورای دیگر است و نگاهی به خودمان نمی اندازیم؟

*خشونت علیه حیوانات*
فیلمهای منتشر شده در شبکه های اجتماعی طی چند سال اخیر خود گویای بسیاری از مسآئل میباشد.

این گفتار خُرد است و در آینده ویرایش خواهد شد.

پیشاپیش از ساحت تمامی آریایی ها و معتقدین به نژاد برتر و خالص و مطلق بودن ایرانیان و عاری بودنشان از خطا و گناه بابت انتقادهایم عذر میخواهم.(باشد که تجدید نظری در افکارمان نسبت به دیگر انسان ها با نژاد و مذهب و عقاید مختلف داشته باشیم)
واقعیت امر این است که بنده نه به مرزها اعتقاد دارم و نه به نژاد و رنگ،تفاوتی هم میان یک ایرانی و عرب و افغانی نمیبینم.وطن من زمین است و بس. این مرزبندی و جدا کردن ها فقط نفرت در پی دارد و در این زمینه من باز با برتراند راسل هم عقیده ام که میگوید" عشق خردمندانه و نفرت ابلهانه است."
در دنیایی که هر روز بیش از پیش درهم تنیده‌تر می‌شود باید یاد بگیریم همدیگر را تحمل کنیم. باید بپذیریم کسانی هستند که چیزهایی می‌گویند که ما دوست نداریم. با این مسئله باید کنار بیاییم. اگر قرار است با هم زندگی کنیم نه که با هم تلف شویم باید چنین تحمل و از خودگذشتگی را بیاموزیم. تنها در این صورت می‌توانیم باهم زندگی کنیم.

در پایان مطلبم را با‌ این جمله از "ماریو بارگاس یوسا" به پایان میبرم

"این کلمه ی "وطن" یک روز از بین میرود. آن وقت مردم به پشت سرشان، به" ما " نگاه می کنند؛ که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سرِ چند تا خط روی نقشه همدیگر را می کُشتیم.
بعد می گویند: این ها عجب احمق هایی بودند...!"

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات