دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

خاطرات منصور رفیع زاده ؛ آخرین رئیس شعبه ساواک در امریکا

خاطرات منصور رفیع زاده
درحال حاضر موجود نمی باشد
خاطرات منصور رفیع زاده ؛ آخرین رئیس شعبه ساواک در امریکا
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 178676 - 6/3
  • وزن: 0.90kg
0 ریال

خاطرات منصور رفیع زاده

نویسنده: منصور رفیع زاده
مترجم: اصغر گرشاسبی
ناشر: اهل قلم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 540
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ روکش کتاب زدگی و لک مختصری دارد

 

مروری بر کتاب 

مصور

آخرین رئیس شعبه ساواک در امریکا

در کتاب حاضر، منصور رفیع‌زاده ، آخرین رئیس سابق ساواک در آمریکا، همچنین افسر رابط ساواک با دو سازمان FBIو CIA، خاطرت خود را به رشته تحریر درآورده و طی آن گوشه‌هایی از تاریخ معاصر ایران به ویژه نقش و دخالت آمریکا در ایران را به تصویر کشیده است .کتاب از هفت بخش و چهل و چهار فصل تشکیل شده است .

...يك بار در يكي از مسافرت‌هاي شاه به امريكا، به دانشگاه هاروارد رفتيم كه درجه دكتراي افتخاري به شاه مي‌دادند. مهماني بود. اين را در كتاب خاطراتم نوشته‌ام. كاري كردم كه هيچ‌كس در آنجا حفاظت‌هاي غير‌معمول و آزاردهنده نكند. همه دانشجوها ريختند و روميزي‌ها و بشقاب‌ها را به طرف تريبون پرت كردند، برنامه به هم ريخت و جشن گرفته نشد...

...در همين اواخر سلطنت شاه، زاهدي به مسافرتي رفته بود و بعد از آن، به نيويورك هتل «اولدروف آستوريا» برگشت. در كارتي كه بردسته گل ارسالي خودم الصاق كرده بودم، نوشتم: اين آخرين دسته گلي است كه به عنوان سفير شاهنشاه آريامهر براي شما مي‌آورم! اكثر كارمندان عاليرتبه كنسولگري ايران در امريكا در اتاق نشسته بودند كه وقتي آقاي زاهدي از سفر برمي‌گردند، بگويند اوضاع ايران چگونه است.

موقعي كه زاهدي كارت را خواند، به من نگاهي كرد و چيزي نگفت. يكي از متملقيني كه آنجا بود، گفت: «آقا! بايد اين آدم‌ها را از سفارت بيرون كنيد، اينها خائن هستند». من هم بلافاصله گفتم: «خائن خودت هستي. خفه‌شو!». بعد از اين جريان اردشير مرا خواست و گفت: «بايد بروم آقاي دكتر بقايي را ببينم و با او ملاقاتي كنم» كه متعاقب آن، در تهران ملاقات شاه با دكتر بقايي صورت گرفت. 

...تا آنجا كه يادم مي‌آيد، دكتر بقایی كه تشريف برده بودند آنجا، اعليحضرت دراز كشيده بودند! اين طوري كه آقاي دكتر به من گفتند: شاه اول گفته بود ديديد چه شد! به چه سرنوشتي دچار شدم. بعد از دكتر سؤال مي‌كند چه كار بايد كرد؟ چه كسي مي‌تواند اين شرايط را روبه‌راه و جمع وجور كند؟ آقاي دكتر فرمودند: قوام السلطنه مي‌تواند. شاه با تعجب پرسيده بود: قوام كه سال‌هاست مرده؟! دكتر درجواب گفته بود: شما پرسيديد چه كسي؟ من گفتم آدمي مثل قوام! شاه در ادامه پرسيده بود: شانس من چقدر است؟ گفتم هيچي! شما شانسي نداريد، اگر بخواهيم خوشبين باشيم بايد بگوييم حدود 10درصد.

شاه پرسيده بود وليعهد چطور؟ دكتر گفته بودند: او را نمي‌دانم، شايد شانس او 20 درصد باشد. شاه پرسيد شانس بختيار چنددرصد است؟ گفتم او هم شانسي ندارد. مي‌گفت هي سؤال كرد بلكه بتواند از جواب‌هاي من تسلايي پيدا كند و من هم جوابي نداشتم. خيلي هم ناراحت شدم كه واقعاً آخر ديكتاتوري چه مي‌شود و بيرون آمدم. روز بعد علياحضرت شهبانو ايشان را خواسته و گريه كرده كه اين حرف‌ها چيست كه زديد؟ چكار كرديد؟ شاه ناراحت شده است. گفتم: «واقعيت را گفتم.» اينها دركتاب خاطرات دكتر بقايي كه در پروژه تاريخ شفاهي حبيب لاجوردي ضبط شده، هم نوشته شده است....

فهرست

کرمان :فقر و مهمان‌نوازی
دانشگاه تهران
شوک فرهنگی در ایالات متحده
ملاقات با جان.اف. کندی و پیوستن به ساواک
اشرف
اسرار تاریک زندگی خصوصی شاه
کودتا علیه شاه
دکتر بقایی
تیمسار اویسی
اعدام سه رئیس سابق ساواک
اشغال سفارت آمریکا در تهران
رضا ولیعهد
در گذشت شاه در مصر
مذاکرات مربوط به فروش اسلحه
و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات