دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

بر خاکستر ققنوس ؛ نگاهی به حیوان دوستی در آثار صادق چوبک

بر خاکستر ققنوس

نویسنده: محمدرضا رهبریان
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 260
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

مصور

نگاهی به حیوان دوستی در آثار صادق چوبک

داستان های حیوانات پیش از همه محصول رابطه ی نزدیک انسان با حیوانات است. به درستی نمی توان نخستین داستان ها، یا نخستین کسانی که به داستان حیوانات پرداخته اند را نشان داد؛ چه بسیاری از داستان هایی که حیوانات در آن نقش دارند، در قلمرو ادبیات شفاهی بوده و سینه به سینه و دهان به دهان گشته و به روزگار ما رسیده است. اما می توان سرآغاز بسیاری از داستان های حیوانات را در دوران اساطیری ملل جستجو کرد، که شکل ابتدایی و نخستین خود را در قالب اساطیر نشان داده است. در داستان های اسطوره ای، حیوانات حضوری جدی دارند.

برخی از حیوانات یاری کننده ی قهرمانان انسانی اند، و برخی از حیوانات دشمن و مزاحم و مانع قهرمانان محبوب اساطیری هستند. حیوانات در اساطیر و ادیان گاه مبارک و مقدس، و گاه شوم و منفور دانسته شده اند. مثل مار که در اعتقاد ادیان یهودیت و مسیحیت و اسلام، شریک شیطان شمرده شده است. در تورات و انجیل داستان ها و ماجراهای بسیاری وجود دارد که حیوانات در آن ها نقش دارند.

در قرآن کریم نیز حیوانات زیادی موضوع سخن قرار گرفته اند، و برخی حیوانات همراه پیامبران و بزرگان دین بوده اند؛ مثل ماجرای حضرت سلیمان و سخن گفتنش با حیوانات، و نیز ماجراهایی چون شترصالح ( هود: 61، 62، 66، 89)، سگ اصحاب کهف ( کهف: 22) و ابابیل ( فیل: 3). ضمن آنکه برخی از سور قرآنی به نام های حیوانات نامیده شده است. نظیر سوره ی بقره، سوره ی نمل، سوره ی عنکبوت و سوره ی فیل، که این مسأله بیانگر جایگاه و اهمیت جایگاه در ادیان الهی و فرهنگ بشر است.

اما یکی از مهم ترین داستان نویسان معاصر، که با نگاهی ویژه به حیوانات می پردازد، صادق چوبک است. حیواناتی چون اسب در داستان «عدل»، میمون در «انتری که لوطی اش مرده بود»، توله سگ ها در «یک شب بی خوابی»، سگ ماده در «مردی در قفس»، گربه در «بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود»، کفتر در «کفتر باز»، کلاغ در «اسائه ادب»، مرغ و خروس در «قفس»، موش در «پاچه خیزک»، عنکبوت در «سنگ صبور»، و گاو و بز و یک سگ گرسنه در بخش هایی از داستان بلند «تنگسیر». البته سبک و شیوه ی صادق چوبک از نوع فابل نویسی نیست، مگر در داستان های تمثیلی «اسائه ادب» و «همراه»، که داستان همراه به دو شیوه، یک بار به زبان شیوا و دیگر بار به زبان عامیانه نوشته شده است.

حضور حیوانات در داستان های چوبک به دوگونه دیده می شود: یک دسته داستان هایی است که محوریت با حیوان است، و طرح قصه پیرامون یک حیوان جریان دارد. داستان هایی چون «عدل» که تصویر اسب دست و پا شکسته ای است، که با تمام درد و ناله در جوی آب افتاده؛ یا «انتری که لوطی اش مرده بود. » که سرگذشت میمون درمانده و آواره ای است که صاحبش لوطی جهان مرده، و در بند زنجیر و جبر زندگی است؛ یا داستان «قفس» که حال و روز مرغ و خروس هایی است که در تنگنای قفس و در لجن و کثافت فرو رفته اند؛ هم چنین داستان «بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود» که محور داستان بر روی بچه گربه ای است، که در گودالی افتاده و پسر بچه ای در فکر بیرون آوردن آن است؛ نیز داستان «پاچه خیزک» که بر محور موشی گرفتار در تله است، وعده ای گرداگرد آن جمع شده اند تا با کشتن موش، تفریحی برای خود بسازند.

دسته ی دوم داستان هایی است که حیوان در کنار یک انسان ترسیم می شود، و معمولاً در این داستان ها یک علقه و وابستگی غریبانه ای بین انسان و حیوان مشاهده می شود. آدم هیای که اغلب از همه جا مانده و از جامعه رانده شده اند، و در بدبختی و فلک زدگی زندگی می کنند، دلخوشی و وابستگی خود را در کنار حیوانی به مراتب بدتر و مفلوک تر از خود می بینند.

در داستان «یک شب بی خوابی»، مردی پریشان خواب و بی حال و بیمار، در غم و فکر توله سگ هایی است که مادرشان به زیر ماشین رفته و مرده، یا داستان «مردی در قفس»که تصویر روحیه ی مردی است گوشه گیر و علیل، که در غم تنهایی خود فرو رفته و تنها تعلق خاطر و دلبستگی اش به ماده سگی است به نام «راسو». همچنین در رمان سنگ صبور احمد آقا، روشنفکر سرخورده و معلم بی چیز و بیچاره ای است که با عنکبوت گوشه ی اطاقش درد دل می کند. در بخش هایی از رمان تنگسیر، زارمحمد با گاو یاغی سکینه، و یا سگ تیپاخورده ی گرسنه ای اُنس می گیرد، و غصه ها و دل پری هایش را با این حیوانات واگو می کند.

باز در داستان «اَتما سگ من»، مردی عزلت گزیده و بیزار از اطراف خود، به ناخواست صاحب سگی می شود که خلوت خاموش او را به درونی آشفته و خیال باف بدل می کند. یا در داستان «عمرکشون» مهدی گو، که پسر خُل و سبک عقلی است، و مدام مردم سر به سرش می گذارند، تنها یار و یاور بچه گربه ها و توله سگ های مردنی است. و در داستان «کفتر باز» دایی شکری حیوان دوستی است که تمام دلخوشی و زندگی اش به انواع کبوترهای معیری، چتری، همدانی، یاهو و رسمی معطوف است.

شاید بتوان گفت هیچ نویسنده ای در ایران به اندازه ی صادق چوبک حیوانات را در داستان هایش راه نداده، و به روانکاوی آن ها نپرداخته است. البته روانکاوی و ورود به پهنه ی روان شناسی حیوانات، همیشه جالب و محرک کنجکاوی انسان بوده، و در قلمرو آثار ادبی همیشه مورد توجه نویسندگان قرار داشته است؛ ولی چوبک یکی از شاخص ترین و تواناترین نویسندگان در کار روانکاوی حیوانات است.

اگر چه، چند چهره ی ادبیات ایران در خصوص حیوان شناسی و راه یابی حیوانات در آثارشان، می توانند در کنار چوبک قرار بگیرند؛ از جمله صادق هدایت و شهریار مندنی پور، که توجه نسبتاً بیشتری به حیوانات کرده اند.صادق هدایت، نابغه ی نایاب و بی نظیر ادبیات ایران که ذاتاً حیوان دوست و احساساتی بود، در یکی از بهترین داستان های خود، یعنی «سک ولگرد» به روانکاوی سگ می پردازد، و ترحم و دلسوزی خود را به این حیوان نشان می دهد.

«پات» سگی از نژاد اصیل، هنگامی که به دنبال ارضای تمایلات جنسی خود می رود، گم می شود، و هر کسی به نوعی حیوان را می آزارد. در واقع صادق هدایت از زوایه ی دید یک سگ به زندگی سگی آدم ها می نگرد. این داستان در بخش دیگری از این نوشته، با داستان «انتری که طوطیش مرده بود» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.در آثار شهریار مندنی پور، نویسنده ی نوگرای هم روزگار ما نیز، کم و پیش حضور حیوانات به چشم می خورد، و از جهاتی حضور حیوانات در آثارش بی شباهت به حضور و نقش حیوانات در آثار چوبک نیست، و آن شباهت همنشینی و قرابت زیستگاهی انسان و حیوان است. از داستان های او می توان «بشکن دندان سنگی را» از مجموعه ی مومیا و عسل، و «رنگ آتش نیمروزی» از مجموعه ی ماه نیمروز، و داستان «بانو» از مجموعه ی شرق بنفشیه، و «سایه ای از سایه های غار» از مجموعه ی سایه های غار را نام برد، که هر کدام به نوعی به پیوند و مجاورت انسان با حیوان می پردازند.

در داستان «رنگ آتش نیمروزی، از مجموعه ی ماه نیمروز، ماجرای یک شکارچی طرح می شود، که پلنگ دخترش را شکار کرده و می خواهد به هر شکلی که شده، با کشتن پلنگ انتقام بگیرد؛ اما وقتی به پلنگ نزدیک می شود از کشتن او صرف نظر می کند، و با این فریاد تکان دهنده خواننده را غافل گیر می کند: « نمی شد... . نمی شود. گوشت بچه ام توی تنش است... نمی شود. خون بچه ام تو رگ هایش هست... و تا پایین کوه، بی صدا گریه می کرد» ( مندنی پور، 1376 : 23).

در داستان «بشکن دندان سنگی را » از مجموعه ی مومیا و عسل، مردی که گویا تبعیدی است، هیچ همدم و مأنوسی ندارد، جز سگی که مورد نفرت و حمله ی اهالی روستاست ( مشابهت این مضمون، یعنی تنهایی و بی کسی آدم ها و پناه بردن به حیوانات، در داستان های چوبک از بسامد بیشتری برخوردار است)، و او با فداکاری سعی در محافظت از حیوان دارد. «اما حمله ی اهالی محل به سگ بی دفاع، سم دادن به آن، به دار آویختن و به آتش کشیدن آن در حالی که حیوان مستأصل روی زمین خوابیده دست هایش را روی چشم هایش گذاشته است، هر انسانی را از انسانیت خود شرمنده می کند» ( اولیایی نیا، 1379 : 287).

در طول این داستان مقایسه های زیادی بین انسان و سگ صورت می گیرد. داستان «بشکن دندان سنگی را» در مفهومی استعاری بیانگر آن است که گاه انسان تا حد درنده خویی و خشونت از حیوان سبقت می گیرد. خشونت و سنگ دلی این داستان، یادآور حیوان آزاری داستان هایی چون «سگ ولگرد» هدایت، و «انتری که لوطی اش مرده بود» صادق چوبک، و قصه ی پنجم عزاداران بیل غلامحسین ساعدی است.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات