دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

باغ مخفی

باغ مخفی
باغ مخفی
درحال حاضر موجود نمی باشد
باغ مخفی
باغ مخفی
باغ مخفی
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 159906 - 52/1
  • وزن: 0.50kg
0 ریال

باغ مخفی

نویسنده: فرانسس هاجسن برنت
مترجم: نوشین ریشهری
ناشر: سروش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 203
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1379 - دوره چاپ: 2

کیفیت : درحد نو _ نو

 

مروری بر کتاب

باغ مخفي يكي از محبوب‌ترين رُمان‌هاي خانوم فرانسيس و جزو ادبيات كلاسيك كودكان است. مري شخصيت اصلي اين داستان دخترك نه‌ساله‌ي ناخوش و ترش‌رويي‌ست كه در هند به دنيا آمده و والدين ثروت‌مندي دارد كه نسبت به او بي‌علاقه و كم‌توجه هستند.شيوع وبا در هند ‌هم‌اين پدر و مادرِ بي‌تفاوت را هم از مري مي‌گيرد و او يتيم و حسابي تن‌ها مي‌‌شود. از نظر قانوني فقط آقاي كريون عمو/دايي مري ‌مي‌تواند قيم او باشد. ك

ريون در انگلستان زندگي مي‌كند و مردي‌ست منزوي و شكست‌خورده و در ماتمِ هم‌سرش (كه ده سال قبل فوت كرده است.). كريون براي فرار از خاطرات غم‌گينِ زندگي‌اش مدام در سفر است.مري با كشتي به انگلستان مي‌رود و به خانه‌ي عمو/ دايي‌اش وارد مي‌شود كه عمارتي عظيم است در باغي وسيع. خانوم مدلاك مديريت اين عمارت را برعهده دارد. مارتا هم به عنوان خدمت‌كار به كمك مري مي‌آيد.

مارتا دختر جوانِ پُرگو و شادي‌ست كه با صحبت‌هاي جالب و رك‌گويي دهاتي‌وار مري را به خود جذب مي‌كند. او براي مري درباره‌ي يكي از باغ‌هاي عمارت تعريف مي‌كند كه در آن بعد از فوت هم‌سر آقاي كريون قفل شده و كليدش هم در مكان نامعلومي دفن شده است. مری هیچ‌چیز از باغبانی نمی‌دانست؛ اما علف‌های روی خاک خیلی ضخیم بودند.

او با خودش فکر کرد که گل‌های کوچک نمی‌توانند از زیر این علف‌ها بیرون بیایند؛ برای همین به اطرافش نگاه کرد و گشت تا توانست تکه‌ای چوب نسبتاً تیز پیدا کند. بعد با کمک چوب شروع به کندن زمین و بیرون کشیدن علف‌های هرز کرد. مری آن‌قدر کار کرد تا بالاخره آن تکه از باغچه برای رشد جوانه‌های بهاری کاملاً تمیز شد.بعد با خستگی و شادی به اطرافش نگاه کرد و گفت: امروز بعدازظهر دوباره برمی‌گردم.
آن‌وقت خیلی آرام از روی چمن‌های خشک رد شد و پنهانی از در باغ بیرون رفت.

موقع ناهار، صورت مری حسابی گل انداخته بود و چشم‌هایش برق می‌زد. او آن‌قدر با اشتها غذا خورد که مارتا واقعاً خوشحال شد.
مری پرسید: دیکون چیزی از گل‌ها و گیاه‌ها و اینکه چطور رشد می‌کنن، می‌دونه؟
مارتا خیلی مطمئن جواب داد: دیکون ما می‌تواند کاری کنه که حتی از بین آجرهای دیوار هم گل دربیاد.
مری گفت: کاش الآن فصل بهار بود و می‌تونستم همه‌ی چیزهایی رو که توی انگلستان رشد می‌کنه، ببینم. ای‌کاش برای خودم یه بیلچه‌ی باغبونی داشتم.

مارتا با خنده پرسید: بیلچه برای چه‌کاری لازم دارین؟
مری گفت: اگه بیلچه داشتم، می‌توانستم از بن مقداری بذر بگیرم و برای خودم یه باغچه‌ی کوچیک درست کنم.
صورت مارتا از شادی برق زد و گفت: مادرم هم دقیقاً همین حرف رو زد. اون گفت که شما حتماً از اینکه چیزهایی برای خودتون بکارید، خوشتون میاد و تماشای بزرگ شدن گل‌ها و گیاهان واستون خیلی خوبه.
مری گفت: مادر تو خیلی چیزها می‌دونه.
بعد فکر کرد و ادامه داد: قیمت بیلچه‌ی باغبونی چقدره؟
مارتا گفت: یه مغازه توی دهکده هست که بیلچه و شن‌کش و چنگک باغبانی رو به قیمت دو شیلینگ می‌فروشه....

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات