دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

یک لحظه روی پل

یک لحظه روی پل

نویسنده: ر. اعتمادی
ناشر: سهند
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 382
اندازه کتاب: جیبی - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 2

کمیاب - کیفیت درحد نو _ نو

 

مروری بر کتاب

آنروز هوای تهران گرم و چسبنده بود . خرداد تهران همیشه گرم است مگر اینکه باران ببارد و ان سال باران نباریده بود . درختان پتناور خیابان پهلوی که همیشه در سراسرتابستان سبز هستند .

آن سال هنوز نیمه دوم بهار بود که خمیازه های گرم و خشک میکشیدند. من روی پله های سکو مانند مدرسه نشسته بودم و بی خیال به در ورودی نگاه میکردم . انها به من گفته بودند که نتیجه امتحان را انروز چهار بعد از ظهر اعلام میکنند ولی من از ساعت یک بعد ازظهر به مدرسه امده بودم . بابای پیر مدرسه با غرولند همیشگی در پهن مدرسه را برویم گشود .

هنوز هیچ کس نیامده بود و من هم از بچه ها خبری نداشتم . پیراهن مردانه پوشیده بودم اما بوی عطر مخصوصی که همیشه میزدم نشان میداد که غیر از موی بلند بوی عطر زنانه هم میدهم !...دیگر حوصله نداشتم خودم را شاگرد مدرسه بدانم حتی برای اولین بار زیر ابرویم را برداشته بودم .

همین موضوع پدرم را کلی عصبی و ناراحت کرد اما مادرم فاطمه خانم که من او را همیشه "فافا جون " صدا میکنم بدون یک کلمه حرف فقط با نگاه مغرورانه اش عمل مرا در برداشتن زیر ابرو تایید کرد . دخترش حالا دیگر بزرگ شده بود و او سخت به خود میبالید .

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات