دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مگس ها

مگس ها

نویسنده: ژان پل سارتر
مترجم: صدیق آذر
ناشر: جامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 144
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1396 - دوره چاپ: 3

 

مروری بر کتاب

نمایشنامه

... شما تنها تقاضایتان رهایی از درد و رنج هایتان است . شاه و ملکه هم تنها کسانی اند که خواهان استوار داشتن دل های پر درد شمایند . حتی به نیروی قهر .

داستان از جایی آغاز می شود که اورست ، پسر آگاممنون ، که از مرگ رهایی یافته است ، به خونخواهی پدر به شهر آرگوس بازمی گردد
شاید داستان آن ، یک نمایشنامه کلاسیک با دیالوگهای خشک و خسته کنننده را به ذهن مخاطب متبادر کند . ولی این شاهکار بی بدیل سارتر به حدی اعجاب انگیز است که جا دارد به نمونه هایی از پیوند دیالوگها و شخصیت ها با اختیار و محدوده آزادی انسانها، اشاره کنیم : ندامت سرمایه آنهاست .

اژیست : می دانم ؛ می خواهی از ندامت های خود با من حرف بزنی . بسیار خوب . من به این داشته هایت رشک می برم . این چیزها زندگی ات را پر و پیمان می کند . من از این آکندگی بی بهره ام . اما هیچکس در آرگوس به انداره من غمگین نیست .

روزی می رسد که جنایتی جبران ناپذیر دامنت را خواهد گرفت . با هر قدم گمان خواهی کرد که از آن دور شده ای ، و با وجود این ، آن جنایت را تو به سنگینی به دنبال خواهی کشید . تو به عقب بر خواهی گشت و آن را در پشت سر خواهی دید ، دور از دسترس ، تیره و تار ، خالص چون بلوری سیاه . و تو آن را حتی درک نخواهی کرد ، خواهی گفت :این من نیستم ، این من نیستم که که مرتکب آن شده ام .

با این همه ، آن جنایت آنجا خواهد بود . صدبار انکار شده ، همیشه آن جا خواهد بود ، تا تو را به عقب بکشد و تو سرانجام خواهی دانست ، زندگی ات تنها در گرو حرکت تند یک طاس است . یکبار برای همیشه و تو دیگر هیچ کار نمی توانی بکنی . مگر کشیدن بار جنایتی که مرتکب شده ای تا لب گور . این است قانون صواب و ناصواب پشیمانی ...

این بار سارتر در این نمایشنامه با دستمایه قرار دادن یک روایت تاریخی از اساطیر یونان ، آزادی و اختیار بشریت را که اصل اساسی مکتب اگزیستانسیالیسم است به انسانها یادآوری می کند .داستان آگاممنون ، پادشاه مقتدر آرگوس و ملکه کلیتمنستر . یک درام یونانی که شاید برای خیلی ها یادآور شاهکار شکسپیر ، هملت ، باشد . ملکه کلیتمنستر با همدستی معشوقش ، اژیست ، پادشاه را می کشند و فرزند ارشدش ، اورست ، را به مامورانی می سپارند تا سربه نیستش کنند و شاهدخت ، الکتر ، را به کنیزی در کاخ نگه می دارند .

این شهر با سردمدارانی نادم و پشیمان از کردار زشت و ناپسندشان به شهر نادمین مبدل شده است . همه از کردار زشتشان شرمسارند ولی طوری وانمود می کنند که گویی این سرنوشت محتوم شهر و دیار آنهاست و خود در بروز این پیشامدها دستی نداشته اند . از این رو ژوپیتر ، خداوند آسمانها ، شهر را عرصه ی تاخت و تاز مگس ها (ارینی ها = الهگان پشیمانی) قرار می دهد ...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات