دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مسافر قاچاق کشتی اولیس

مسافر قاچاق کشتی اولیس
مسافر قاچاق کشتی اولیس
درحال حاضر موجود نمی باشد
مسافر قاچاق کشتی اولیس
مسافر قاچاق کشتی اولیس

مسافر قاچاق کشتی اولیس

نویسنده: آنا ماریا ماتوته
مترجم: رامین مولایی
ناشر: قطره - ایران بان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 173
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

« خوخو » ناخدای کشتی « اولیس» ، پسر یازده ساله ای عاشق دریا و سفرهای دریایی ست !او با کشتی اش « اولیس » به همه ی دریاها سفر می کند واز همه ی نبردهای دریایی پیروز و سربلند بیرون می آید .آشنایی خوخو با « مسافر قاچاق » برای اولین بار طعم رفاقت و دوستی را به او می چشاند !اما آیا اعتماد کردن به آدمی که در همه ی عمر حتی یک کار خوب هم انجام نداده ، کار درستی ست ؟

ماتوته در «مسافر قاچاق...» با قلمي قدرتمند و شيوا دست خواننده اش را مي گيرد و او را لحظه به لحظه پيش مي برد. براي اين كه خواننده اش را هر لحظه بيشتر با خود همراه كند در جزء به جزء عناصر موجود در صحنه داستانش تأمل مي كند و از آنها نيز مي نويسد: «حمام خانه با لگن فلزي بزرگي كه روي چهار پايه كنده كاري شده از چوب بلوط و سنگهاي سرخي با رگه هاي سبز كه روي آنها كار گذاشته شده بود و آينه بيضي شكل پر از لكه هاي آب و چربي...».

او همچنين مي كوشد تا با خلق فضاهايي شاعرانه، بر جذابيت داستانش بيفزايد:
«... صداي فروريختن قطره هاي باران را بر شاخ و برگ درختان مي شنيد. دو پروانه دور فانوس پرواز مي كردند و او خودش را كاملاَ خوشبخت احساس مي كرد.» ماتوته پس از مقدمه اي مي كوشد خواننده اش را براي ورود به جريان اصلي ماجرا آماده كند و اين تصميم از حمام شروع مي شود و تشبيه وان حمام به كشتي و...

«خوخو» كودك خيال پردازي است كه گاه دن كيشو وار به سمت دشمنانش حمله مي برد: «مزرعه گندم، سپاهي طلايي و پرزرق و برق بود كه «خوخو» و لشكرش با شمشيرهايي آخته، به قلب آن يورش مي بردند و در ميان فريادهاي خشمناك دهقانان، آنان را از هم جدا مي كنند... گاه هم اين جنگ در بيشه دور دست سپيدارها در مي گرفت».

او اما در عين حال با همه خيال پردازيهايش خيلي زودتر از آن چه فكر كني براي بزرگ شدن آماده مي شود و در اين راه با طبيعت هم به مبارزه برمي خيزد: ...«پس از تلاشها و شكستهاي فراوان موفق شده بود با نيهاي بلندي كه از ساحل رودخانه كنده بود و چند ملافه كهنه، بادبان كشتي اش را از پنجره كوچك روي شيرواني، آويزان كند، اما چند روز بعد باد شديدي بادبان را از بالا تا پايين پاره كرد. خوخو دور از چشم اهل خانه در گوشه باغ به تلخي اشك مي ريخت ولي او پسر كوشايي بود و دوباره بادبان ديگري ساخت، اين بار خيلي بهتر و مقاوم تر از اولي...»

فهرست

• خانه ی سه خواهر
• زندگی خوخو در خانه ی سه خواهر
• زندگی خوخو در اولیس
• شب گرگ ها
• خوخو وحشت می کند
و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات