- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 159848 - 55/3
- وزن: 0.30kg
ماکسیم گورکی
نویسنده : ک. زلینسکی , حق وردیف
مترجم: قره داغی
ناشر: مازیار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 45
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1352 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
شناخت و بررسی
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف شناختهشده بانام ماکسیم گورکی، بنیانگذار سبک ادبی واقعگرایی سوسیالیستی و فعال سیاسی اهل روسیه بود.در ۲۸ مارس ۱۸۶۸ متولد شد و در ۱۱ سالگی پدر و مادرش را از دست داد و مادربزرگش سرپرستی او را پذیرفت. تااینکه یک سال بعد از خانه گریخت. و بعد از آن یک خودکشی ناموفق داشت.او پیش از نویسندگی در جایجای امپراتوری روسیه سفر کرد و شغلهای مختلفی را امتحان کرد و با کوله باری از تجربه به نویسندگی روی آورد و تأثیر این تجربیات در آثار او هویداست.
او ۵ بار کاندید جایزه نوبل شد.پرآوازهترین آثار او در اعماق، مادر، بیست وشش مرد ویک دختر، آوای مرغ طوفان، کودکی من، ولگردها و فرزندان خورشید است. او در خاطراتش از ارتباطش با تولستوی و چخوف یادکرده است.او در روزنامههای ایالتی بانام مستعار روزنامهنگاری میکرد و همزمان در تفلیس در روزنامه قفقاز کار میکرد. در سال ۱۸۹۸ اولین کتاب منتشرشده از گورکی (مقالات و داستانها) با استقبال بینظیری روبه روشد.و آغازگر حرفهی نویسندگی برای او شد. گورکی در تلاش بود تا با نوشتههایش جهان را تغییر دهد. او در آثارش به توصیف و تحلیل زندگی فرودستان میپرداخت و سعی میکرد انسانیت مردم فرودست را به تصویر بکشد.محبوبیت گورکی به خاطر این بود ک وی یگانه صدای ادبی فرودستترین قشر جامعه و از افراد خواهان دگرگونی سیاسی و اجتماعی روسیه است.
همکاری او با جنبش سوسیالدموکرات مارکسیستی موجب شناختهتر شدن او میان روشنفکران و قشر زحمتکش جامعه شد.گورکی یکی از فعالان جنبش سوسیالدموکرات مارکسیستی و مخالف حکومت تزار بوددر ۱۹۰۲ گورکی بهعنوان عضو افتخاری فرهنگستان ادبیات روسیه انتخاب شد ولی نیکلاس تزار دوم این حکم را لغو نمود. در اعتراض به این عمل آنتون چخوف و ولادیمیر کورلنکو فرهنگستان را ترک نمودند.
گورکی را نویسندهی تهیدستان خواندهاند. او در تمامی آثارش نقشی از تهیدستی و درماندگی قشر ضعیف جامعه را به تصویر کشیده است، اما با روایتی متفاوت.گورکی در آثارش برخلاف دیگر نویسندگان فقرا را انسانهای شریف میداند.او از دل سادگی و انسانیت آنان حرف میزند و با آنان همنشین میشود.از دیدگاه گورکی فقر به انسان نعمات بزرگی میدهد.از جملهی آن نعمتها این است که انسان دارای بخششی عظیم میشود.
انسان فقیر از نگاه گورکی انسانی آزاده است.او معتقد است انسان زمانی به درجهی رهایی میرسد که از آزادگی برخوردار باشد و آزادگی یعنی رهایی از بند هر آنچه انسان را به این کره خاکی متصل میکند. از دیگر نظریات گورکی که در آثار او خصوصاً مادر میتوان به آن اشاره کرد، عشق است. عشق از نگاه کورگی هیچگاه در چیزی خلاصه نمیشود.عشق را میتوان در انسانها، حیوانها، گیاهان و سایرین نیز مشاهده کرد. از نگاه گورکی انسان تنها موجودی نیست که عشق میورزد بلکه یک دانهای که از دل خاک میروید نیز صاحب عشق است.
از دیگر دیدگاههای او تلاش برای آزادی و آزادگی بشر است. گورکی سعی میکند انسان را بهتماممعنا خارج از هرگونه جبری ببینید. انسان از نگاه گورکی آنگاه به انسانیت دچار میشود که بتواند آزادانه بی اندیشد و آزادانه عمل کند.درواقع او معتقد بود انسانهایی که دربند اسارت هستند، چه ازلحاظ اجتماعی و چه از جنبههای دیگر، از نعمت آزادی انسانی محروماند.