دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

سایه ای بر بالین

سایه ای بر بالین

نویسنده: مهرنوش صفایی
ناشر: ذهن آویز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 342
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ:

 

مروری بر کتاب

من فقط راویم، راوی حقیقتی که با تو می گویم، بر من خرده نگیر، من هم مثل تو، بر این روزگار غریب می خندم و می گریم.

آن شب وقتی در کنج اتاقم چهارزانو وسط سجاده‌ام نشستم و در سکوت و تاریکی به حقیقت احساسم نسبت به صادق فکر کردم، وحشت‌زده شدم... وحشتم نوع غریبی از ترس بود. باورم نمی‌شد آنچه دریافته بودم، حقیقت داشته باشد... انگار احساسم متعلق به انسانی بود که من نبودم... انگار عاطفه‌ام مربوط به انسانی فرازمینی بود که من با آن غریبه بودم... احساسم میوه نورس و ناشناخته‌ای شده بود که ثمره درخت عقلم نبود... میوه‌ای که به رغم طعم حیرت‌انگیزش اصلا خوشایندم نبود.

نوع احساس من نسبت به صادق تبدیل به هاله درهمی شده بود از دو احساس کاملا متضاد که در یک خط چسبیده به هم پیش می‌رفتند و سرنوشت من را رقم می‌زدند. حالا که به گذشته‌ها فکر می‌کنم، می‌بینم آن احساس ضد و نقیض نتیجه مسلم و عقلانی شخصیت ضد و نقیض خود صادق بود... شخصیتی که گاهی خوبِ خوب بود و گاهی بدِ بد... گاهی عاشقانه بود گاهی نفرت‌انگیز... گاهی دوست داشتنی بود، گاهی مشمئز کننده. شخصیتی غیرقابل پیش‌بینی که هیچ وقت نمی‌شد رفتار و کردار بعدی‌اش را پیش بینی کرد. شخصیتی که حد وسط نداشت... بسته سحرآمیزی که معلوم نبود چه جادویی از آن بیرون می‌آید... جادوگری که معلوم نبود برای جادو کردن آمده یا برای باطل کردن یک طلسم دیگر!

... صبحی روشن و آفتابی است، اما هوای دل من عجیب ابری است... نه...، بارانی در کار نیست... گریستن کافی است... چه فرقی می کند من هم مثل یکی از هزاران زنی هستم که ناخواسته به سمت سرنوشتی می روند که دلخواه آنان نیست...

قانون دنیا همین بوده و هست... زندگی همیشه مسیرش را طی می کند بی آنکه از مسافرش بپرسد آیا از راهی که در آن افتاده راضی هست یا نیست؟

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات