- موجودی: موجود
- مدل: 173825 - 60/5
- وزن: 0.30kg
در ستایش مرگ
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: شهریار وقفی پور
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 256
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1397 _ 1389 - دوره چاپ: 10 _ 1
مروری بر کتاب
... و بعد، انگار زمان ایستاده باشد، هیچ اتفاقی نیفتاد.
وضع ملکه ی مادر نه بهتر شد، نه رو به وخامت گذاشت؛ ملکه ی مادر بین مرگ و زندگی معلق مانده بود و تن نحیفش درست لبه ی زندگی تکان تکان می خورد و هر لحظه ممکن بود به آن سمت دیگر برود، لیکن با طنابی باریک به این سمت محکم شده بود.طنابی که از روی هوسی نامعلوم، مرگ نگهش داشته بود، چرا که جز مرگ چه کس دیگری می توانست طناب را نگه دارد.
آن روز هم گذشت و آن روز، چنان که اول قصه هم گفتیم، هیچ کس نمرد.
«مرگ» چرا برای همه ما اینقدر مهم است؟ چرا هرجا پای فلسفهورزی، تفکر و اندیشههای ماورایی در میان است حضور مرگ اینچنین قاطع و محسوس است؟ اندیشه آنهایی که دیدگاهی کاملا مادی به دنیای پیرامون خود دارند، درباره این راز شگفت وجود چیست؟
رمان که فضای آخرالزمانی آن، بیمکانی و بیزمانی آن و بیمعنا بودن اعتبار اسمگذاریها و هویتبخشیهای مرسوم در آن نشانگر ادامه فضای کوری در ذهن نویسنده است، به حوادثی میپردازد که در یک کشور پادشاهی مشروطه در اثر توقف و سپس از سرگیری مرگ روی میدهد.
نویسنده برای ایجاد فضای مورد علاقه خود در شکل روایت دانای کل پشت همه صفحات کتاب حضور دارد و نه تنها در ذهن شخصیتهای مختلف داستان وارد میشود و به بیان نیمه ناگفته شخصیت آنها میپردازد، بلکه گاه در روایت ماجرا نیز به شکلی وارد میشود که به خواننده یادآوری کند: این منم که روایتگر و آفریننده این جهان مختص به خود هستم و توی مخاطب محکوم به پذیرش روایت من از این داستان هستی.
داستان از جایی شروع میشود که مرگ سراغ افراد یک سرزمین نمیرود و تا مدتی هیچ مرگی در محدوده جغرافیایی سرزمین مورد بحث گزارش نمیشود. این مساله با واکنشها و محاسبات تازهای همراه است. نگاه طنزآمیز نویسنده به دست و پا زدن انسانی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه نابودی و مرگ به بیمرگی دست یافته است؛ اما در این بیمرگی کاملا منفعل است، فضای جالبی در داستان میآفریند.