بی خود و بی جهت

بی خود و بی جهت

نویسنده: شهلا حائری
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 128
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 3

مروری بر کتاب

به دوروبرش نگاهی می‌کند، چرخی می‌زند و بوی عطرش در هوا پراکنده می‌شود.
به طرفم بر‌می‌گردد.

چشمان براقش را به چشمانم می‌دوزد:
چقدر این‌جا قشنگه، به آدم احساس خوبی می‌ده. چه باسلیقه.
نمی‌گویم لطف دارین، چشماتون قشنگ می‌بینه... نمی‌گویم بفرمایین بنشینین. لبخند می‌‌زنم و نگاهش می‌کنم...

سر چی بود خدا می‌دونه. یادمه که یک روز بابابزرگ حسابی از دستم دلخور شده بود. دلیلش خودسری، یا شعر و نمره و این‌جور حرف‌ها نبود. یک کاری کرده بودم یا یک حرفی زده بودم که از خودم مایوسش کرده بودم. لحن صدای اون روزش رو فراموش نمی‌کنم: مخلوطی از افسوس و یاس و دل‌زدگی: "می‌دونی یاسمن، خیلی روت حساب می‌کردم.

خیلی وقت صرفت کردم. خیال کردم که ریحون کاشتم، اما ترتیزک درو کردم." ترتیزک... خیلی بهم برخورد... تمام عمرم این کلمه تو گوشم بود... ریحون یا ترتیزک... فکر می‌کنم حق با اون بود، تو زندگیم بیشتر ترتیزک شدم تا ریحون. یاسی انگشتانش را در موهایش فرو می‌کند. چینی به ابرویش می‌اندازد، انگار می‌خواهد جواب مسئله‌ای را بیابد.