باور نمی کنید!

باور نمی کنید!

نویسنده: پرستو زارعی
ناشر: پوینده
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 95
اندازه کتاب: جیبی کاغذ نخودی - سال انتشار: 1387 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

«گیتی» به رفت و آمد میان خانه و بیمارستان عادت کرده بود. از وقتی دخترش «عسل» به بیماری سختی مبتلا شده بود، بارها برای تنظیم پلاکت‌های خونی به بیمارستان آمده بود. اما آن شب گیتی احساس نگرانی و ناراحتی خاصی داشت. شب عسل با او صحبت کرد و گفت که از بیمارستان خسته شده و دلش می‌خواهد هرچه زودتر به خانه برگردد....

زانوانش آشکارا می لرزید، رمقی برایش باقی نمانده بود، از لحظه ای که قدم به بیمارستان گذاشته بود حال عجیبی داشت، گرچه ماهی دو سه روز عسل را برای بستری و انجام آزمایشات گوناگون آورده و این بازی غریب بارها برایش تکرار شده بود اما این بار احساس خستگی مفرط می کرد، احساس ضعف شدیدی که بندبند وجودش را فرا گرفته بود، این بار نیز از دو روز قبل عسل را بستری کرده بودند تا پلاکت خونش را تنظیم کنند، اما ترخیصش کمی به دراز کشیده بود.

بارها این سئوال را در ذهنش تکرار می کرد که چرا دختر من، چرا عسل من باید اینطور ناگهانی به چنین بیماری نامعلومی دچار شود! بیماری که مربوط به مغز استخوان است! حتی فکرکردن به آن هم انسان را دچار سردرگمی و یاس می کند.

فهرست

• باور نمی کنید
• فرودگاه
• پنجره
• بالکن
• ببخش جسارت کردم