دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو

اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو
درحال حاضر موجود نمی باشد
اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 150623 - 68/3
  • وزن: 0.40kg
0 ریال

اندیشه سیاسی از افلاطون تا ناتو

نویسنده: برایان ردهد
مترجم : اکبر افسری,مرتضی کافی
ناشر: آگه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 340
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 2

کمیاب - کیفیت : نو ؛ برخی از سطور تعداد 35 صفحه کتاب علامت گذاری شده است

 

مروری بر کتاب 

اکثر مراکز معتبر آدکادميک و فکری دنيای امروز، کم و بيش اتفاق نظر دارند که در ميان انديشه پردازان بزرگ تاريخ جهان پنچ تن از اهميت و جايگاه ويژه‌ای در شکل دادن به انديشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند. ارسطو در راس آنها قرار دارد و سپس افلاطون که استاد وی بود در رده بعدی قرار می‌گيرد. سه متفکر بزرگ بعدی عبارتند از: کانت، نيچه و ويتگشتاين می‌باشند.

هنگامی که سقراط جام زهر را سرکشيد، افلاطون ۲۹ سال داشت. افلاطون دوران درازی شاگرد سقراط بود و جريان دادگاه استاد را با حساسيت و تاثر فراوان دنبال می‌کرد. محکوميت سقراط همچون يک متفکر و کهن سال ترين شهروند آتن از سوی هيئت ۵۰۰ نفره داوران ( با وجود اختلاف نظر زيادی که در ميان آنها بروز کرد) تاثير عميقی بر استنباط فلسفی افلاطون نهاد. اولين اثر افلاطون «دفاعيات سقراط» نام داشت. افلاطون پس از مرگ تراژيک استاد، مرکز فعاليتهای فلسفی و آموزشی خود موسوم به آکادمی را به خارج از آتن انتقال داد.

کلمه آکادمی پس از افلاطون و تحت تاثير ابتکار او واژه‌ای جهان گستر شد و همين امروز نيز به مراکز علمی و دانشگاهی اطلاق ميشود. افلاطون کلمه آکادمی را از نام آکادموسAcademus که يکی از قهرمانان و جنگجويان برجسته يونان باستان بود، برگرفته است. مهمترين علومی که در آکادمی مورد تدريس يا به بيان دقيق‌تر مورد گفتگو و آزمون و تمرين قرار می‌گرفتند، فلسفه، رياضی و تمرينات بدنی بودند. بدين ترتيب افلاطون حيطه‌های تازه تری را برای بحث و بررسی مورد توجه قرار داد و به همين دليل نخستين نطفه‌های تفکر و انديشه در علوم گوناگون مانند علوم تربيتی، علوم سياسی و نظريه دولت، منطق ، ديدگاه درباره زن، فلسفه، دانش و روح و روان آدمی از سوی افلاطون پی ريزی شده است. اما مهمترين موضوع آموزشی آکادمی، فلسفه بود که در يونانی به معنای عشق به معرفت و دانايی است.

بنا براين بنيان گذاري انديشه سياسي در يونان و سازمان سياسي و اجتماعي که به صورت نهادهاي دمکراتيک  شکل گرفت از نوآوري هاي قوم يوناني است  و اين روند تا زمان افلاطون ادامه يافت و افلاطون باطرح مدينة فاضله درجهت گسترش نظرية سياسي اش  گام هاي جدي درعرصة انديشة سياسي برداشت، به نحوي که ايده هاي سياسي بسياري از فيلسوفان بعد از افلاطون چه درغرب وچه درشر ق به نحوي متآثر ازافکار وانديشه هاي وي هست، بخصوص حکومت حکيم، اساسي‌ترين و مهم‌ترين اصل در انديشة سياسي افلاطون است، حوادث سياسي زمان افلاطون ازجمله اعدام استادش سقراط به اتهام گمراه کردن جوانان ، او را بر آن داشت که براي سعادت وخوشبختي جامعه، حکومت فيلسوفان را براي جامعه، کمال مطلوب و ضروري بداند.  بر اساس اين نظريه، تنها راه نجات از حاکميت نظام‌هاي فاسد، واگذاري  اداره امور دولت‌ها و کشورها به دست فلاسفه و حکيمان است.

در فلسفة سياسي  افلاطون خدا بايد بر ما حکومت کند و حاکميت خدا در حاکميت قوانين الهي ظهورمي يابد و تنها با روح يا خرد که جزء الهي وجود آدمي است، مي‌توان به قوانين  الاهي دست يافت و فيلسوف هم کسي است که با حاکم گردانيدن روح خود بر ساير اجزاء هستي خويش مي‌تواند، به شناخت قوانين الهي نزديک شود؛ ازاين رو افلاطون باور مند است  بزرگ‌ترين بيماري دنياي سياسي و اخلاقي فقدان مرجع عالي است تا هدفي را که بايد در نظر داشت معين نمايد و قوانين لازم را براي دست‌يابي به آن هدف وضع نمايد و   معالجه بيماري‌هاي اجتماعي امکان نخواهد داشت مگر اينکه قدرت سياسي و روح فلسفي باهم متحد شود، براساس اين نگاه است که  اصل معروفي افلاطون به وجود مي‌آيد که به موجب آن بدبختي جامعه به پايان نخواهد رسيد مگر اينکه فيلسوفان شاه شود يا شاهان دل به فلسفه بسپارد  اين اصل اساسي افلاطون، راه حل آرماني، تنش و کشمکش  ميان دولت و تربيت فلسفي است.

افلاطون در باره علت شايستگي فيلسوف براي زمامداري مي گويد: فيلسوف راستين دلبستة فلسفه و جوياي دانشگاه‌ است، با عقل و انديشه و تهذيب نفس‌ ، اشتياق به تماشاي حقيقت دارد  به مدرکات حسي کثير، دل نمي‌سپارد و همة عمر را در حال سرگرداني روي درياي لرزان عقايد و پندارها به سر نمي‌برد، بلکه چشم درونش هميشه به موجود واحد دوخته شده است و مي‌تواند بر فراز پديده‌هاي مفرد کثير، شکل اصلي و حقيقي آشياء را بجويد و دريابد. پندارهاي تودة مردم، چه در اين باره وچه دربارة امور و مسائل ديگر در نيمه هاي تاريکي ميان وجود حقيقي وعدم سرگردان است، مردان سياسي هم از اين جهت فرق باتوده هاي مردم ندارد،  انواع قوانين و نظام‌هاي سياسي را سرمشق خود قرار مي‌دهد و  جز تقليد از قوانين و نظام‌ها، کاري از دستش بر نمي‌آيد از تقليد، تقليد مي‌کند؛ اما فيلسوف کسي است که سرمشق روشن در درونش دارد، هنگام که همه چيز در حال زير و زبر شدن است، بدان سرمشق چشم مي‌دوزد   واين بالاترين فضيلت است براي يک فيلسوف.

افلاطون پس از محکوميت ظالمانه استادش سقراط به عدم حقانيت خشونت، باوری عميق يافت. آموزه عدم خشونت در زندگی سياسی و اجتماعی نقش اساسی در ذهنيت و افکار افلاطون حک کرد و با همين درک در عمر طولانی حوزه‌های گوناگون تفکر و شناخت را مد نظر قرار داد. افلاطون برای دستيابی به پاسخ مربوط به چگونه زيستن انسان همه حيطه‌های انسان شناسی و اخلاق تا نظام سياسی و عدالت را همراه با دانشجويانش در آکادمی‌های فلسفی مورد گفتگو و تعمق قرار داد. اما بايد تاکيد کرد که پرسش مرکزی که سالها فکر افلاطون را بخود مشغول کرده بود اين بود که در جهان هستی که همه موجودات و جانوران و اشيا و طبيعت در حال دگرگونی و «فرّار»‌اند، آيا چيزی وجود دارد که فرّارناپذير، جاودانی و تغيير ناپذير باشد؟

در پاسخ به اين پرسش افلاطون اعلام کرد که همه آنچه در طبيعت موجود است «فرّار» است و دارای خواص تغيير ناپذير اساسی نيست. به باور او همه آنچه در ديد انسان وجود دارد در اثر زمان دگرگونی می‌يابد. بنابراين همه چيز بر اساس يک «شکل» پديد آمده است که آن شکل جاودان و مستقل از زمان است. افلاطون بر اين باور بود که مثلا قطعات اوليه‌ای که برای خلق يک موجود زنده بعنوان نمونه اسب بکار ميايد، نمی‌تواند خود بخود و بدون وجود يک الگو و فکر کامل قادر به خلق اسب شده باشد. پس، بايد چنين قوه بزرگی در جايی وجود داشته باشد که بتواند همه اسب‌ها را ، بدون اشتباه اسب بسازد و آن نيرو و يا آن چيز همان است که خود شامل تغيير نميشود. چنين نيروی همان است که «فرّار» نيست و جاودانی است.

ادامه اين شيوه استدلال افلاطون را به اين نتيجه رساند که آنچه جاودان است و تغييرناپذير است، چيزی جز ذهن انسان نيست. بنابراين ذهن انسان جايگاه ويژه‌ای در انديشه افلاطون دارد. از همين نقطه حرکت است که افلاطون به «ايده کامل» رسيد که در ماورا جهان هستی قرار دارد. در تداوم رشته زنجير اين استدلالات سرانجام افلاطون به اين باور رسيد که آنچه ما از طبيعت می‌بينيم فاقد يک واقعيت عينی و تنها انعکاس و جز ناچيزی از آن «ايده کامل» است. افلاطون علاقه وافری به رياضی داشت. زيرا نتيجه عمليات رياضی هر چند بار که تکرار شود، تغيير نميکند و از اين نظر آنرا «مطمئن ترين دانش» می‌ناميد. اما بطور کلی افلاطون درباره دانستنی‌ها و دستيابی انسان به معرفت واقعی بسيار شکاک بود و معتقد بود آنچه ذهن آدمی درک می‌کند چندان مطمئن نيست.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات