4
24300
رفتن رستم به ديدن لشكر سهراب و كشتن ژنده رزمرستم به كاوس گفت اگر اجازه دهي با لباس مبدل بدون كلاه و كمر به لشكر توران بروم و ببينم كه اين نو جهاندار كيست. كاوس گفت اين كار فقط از تو بر مي آيد. يزدان نگهدارت . جهان پهلوان جامه اي مانند تورانيان پوشيده و پنهاني تا كنار اردوي تر كان رفت . صداي تركان ..
0
7336
کنون رزم سهراب رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو
یکی داستان است پر آب چشم دل نازک از رستم آید بخشم
اگر مرگ داد است بیداد چیست زداد این همه بانگ و فریاد چیست
ازاین رازجان تو آگاه نیست بدین پرده اندر تو را راه نیست
کنون رزم سهرا..
0
2837
ای فرزند! دو لشکرایران و توران یکی به فرماندهی گودرز و دیگری به فرماندهی پیران رو در روی یکدیگر ایستاده و بارانی از تیر و شمشیر بر سر یکدیگر می باریدند و هر دو نیز چشم براه رسیدن سپاهیانی بودند که کیخسرو از یک سو و افراسیاب از سوی دیگر برای یاری رساندن به آنان به میدان کارزار گسیل کرده بودند..
0
2840
ای فرزند! افراسیاب پس ازشکست ها و ناکامیهائی که یکی پس از دیگری در جنگ با ایرانیان نصیبش می شد ، شب و روز در اندیشه کین خواهی و زدودن ننگ به بار آمده بود . او پس از رایزنی با بزرگان و سپهدارانش ، چاره کار را در آن دید که سپاهیانش از رود جیحون گذشته و وارد خاک ایران شوند . برای این کار نیاز به لش..
0
2615
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتابای فرزند! چون کیخسرو در کین خواهی پدرش سیاوش ، بر تورانیان پیروز شد و جهان را از نو آراست ، روزی از روزها بر تخت زرین نشست و شادکام از این پیروزیها بزم شاهانه ای آراست . بزرگان و دلاورانی چون گودرزو گیو وطوس وبیژن درآن انجمن گرد آمدند و به می وآواز رام..
0
28312
سام نریمان، امیر زابل و سر آمد پهلوانان ایران، فرزندی نداشت واز اینرو خاطرش اندوهگین بود. سرانجام زن زیبا رویی از او بارور شد و کودکی نیکچهره زاد . اما کودک هر چند سرخ روی و سیاه چشم و خوش سیما بود موی سرو رویش همه چون برف سپید بود. مادرش اندوهناک شد. کسی را یارای آن نبود که به سام نریمان پیام برسان..
0
2792
ای فرزند داستان سیاوش از پر معنا ترین داستانهای شاهنامه است. فردوسی این داستان را در پنجاه و هشت سالگی به نظم در آورد و خود آرزو می کند.اگر زندگانی بود دیر باز
بدین دیر خرم بمانم دراز
یکی میوه داری بماند زمن
که ماند همی بار او بر چمنو بعد داستان سیاوش را چنین آغاز می کند:روزی از روزها طوس پهلو..
0
2546
شبیخون زدن رستم به ایوان افراسیابای فرزند! رستم ، منیژه را با بار و بنه به اشکش سپرد تا او را هرچه زودتر در مرز ایران به مرزبانان ایرانی برساند . و خود شب هنگام ، زمانی که همه در خواب بودند با هفت دلاور دیگر به کاخ و ایوان افراسیاب حمله برد . رستم همچون شیر ژیان دست زد و قفل و بست در را با یک فش..
0
2033
پادشاهی لهراسپپس از ناپدید شدن کیخسرو، لهراسپ پهلوانان و سران سپاه را فراخواند و از آنها خواست تا به وصیت کیخسرو وفادار باشند و از او فرمان برند و کمر به خدمتش بندند. ایرانیان نیز که پند و اندرز کیخسرو را به گوش داشتند، پادشاهی او را پذیرفتند و پیمان کردند تا سر از فرمانش نپی..
5
55257
داستان ضحاک با پدرش:ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام« مرداس» بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. به این مقصود خود را به صورت مردی نیکخواه و آراسته درآورد و پیش ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه ا..
4
25130
فریدون و سه فرزندشجشن مهرگان:
فریدون نخستین روز مهر ماه بتخت نشست و تاج کیانی بسر گذاشت. مردم به شاهنشاهی او دل آسوده گشتند و شادی کردند و آتش افروختند و باده نوشیدند و جشن به پا کردند و آنروز را عید خواندند و این عید سالیان دراز در میان ایرانیان بنام«جشن مهر گان» پایدار ماند.
فرانک، مادر فریدون، ..
0
6558
کیومرث و سیامکنخستین شاهاندر آغاز مردم از فرهنگ و تمدن بهره ای نداشتند و پراکنده می زیستند. نخستین کسی که بر مردم سرور شد و آئین پادشاهی آورد، کیومرث بود. نخستین روز بهار که آغاز جوان شدن گیتی بود، بر تخت نشست. در آن روزگار زندگی ساده و بی پیرایه بود. مردم جامه را نمی شناختند و خورشهای گوناگون ر..