دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

یلدا

یلدا

نویسنده: م. مودب پور
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 447
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1382 _ 1381 - دوره چاپ: 7 ~ 1

کیفیت : در حد نو _ نو

 

مروری بر کتاب

این رمان هم مانند رمان های دیگه ی ایشون داری دو شخصیت محوری هست که درگیر موضوعات مختلفی میشن اقای مودب پور به خاطر اینکه در کتاباش در پس عشق های عرف شده در رمانها به مشکلات جامعه میپردازه و با زبان جدی یک شخصیت و زبان طنز شخصیت دیگر در صدد آگاه سازی خوانندها میپردازه و انصافا هم در این کار موفق بوده در رمان یلدا سعی شده به مشکلات فرار دختران از خانه و بیماری ایدز و نگاه مردم به این بیماری و خطراتی که در مقابل پسرها و دخترها هست اشاره بکنه و با پیشرفت داستان که بسیار زیرکانه و آرام پیش میره تونسته هر چند کم اما خوب به این مشکل بپردازه.

...ساعت حدود یازده صبح بود. تو دفتر پدرم ، تو شرکت بودم که موبایلم زنگ زد . داشتم نقشه ای رو که برای یه ساختمون کشیده و طراحی کرده بودم به پدرم نشون میدادم . ازش عذرخواهی کردم و تلفن را جواب دادم .

- بله، بفرمائین .
نیما- الو سیاوش ! برس که... بابام ترکید!
آروم تو تلفن گفتم
نیما الان وقت ندارم ، نیم ساعت دیگه بهت زنگ میزنم . داریم با پدرم فن ها رو چک میکنیم .

نیما - صدات درست نمی آد! دارین با بابات زن ها را چک میکنین ؟!
- خفه شو نیما! زن نه، فن!
نیما - ول کن ... بابای کچلت رو می گم ... بابام ترکید!
دیدم انگار داره جدی حرف میزنه ! صداشم یه جور دیگه بود و هی قطع و وصل میشد! موبایلم درست خط نمیداد...

...تو همين موقع صداي زنگ در بلند شد و من از هول‌م، از روي دسته‌ي مبل خوردم زمين! با صداي زنگ، همه از جاشون بلند شدن و هر كدوم يه طرف رفتن كه نيما داد زد»
- بابا هول نشين! اول يكي بياد اين شيشه مرباي آلو رو كه ريخته زمين جمع كنه و بعد درو وا كنين!
«اشاره كرد به من و همه زديم زير خنده!
خلاصه زينت خانم در رو وا كرد و يه خرده بعد، يلدا و مادرش و آقاي پرهام اومدن تو و....

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات