دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

گزیده ای از صد شعر عاشقانه

گزیده ای از صد شعر عاشقانه
درحال حاضر موجود نمی باشد

گزیده ای از صد شعر عاشقانه

نویسنده: پابلو نرودا
مترجم: نازنین میرصادقی

ناشر: مجال
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1385- دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

مجموعه‌ی حاضر دربرگیرنده‌ی صد شعر عاشقانه از پابلو نرودا شاعر شیلیایی است. کتاب در چهار بخش فراهم آمده است: صبح (شعر شماره‌ی 1 تا 32)، نیمروز (شعر شماره‌ی 33 تا 53)، غروب (شعر شماره‌ی 54 تا 78)، و شب (شعر شماره‌ی 79 تا 100). این مجموعه الهام گرفته از زندگی شاعر و همسرش در خانه‌ی مشرف به دریاشان در ایسلانگرا است.

گفتنی است در بخش آغازین کتاب نیز، ضمن معرفی اجمالی شاعر، هنرمندان سرشناسی هم‌چون "رافائل آلبرتی"، "خولیو کورتازار"، و "نیکا نورپارا"، هم‌چنین افراد گمنامی مانند "رافیتا"، خدمتگزار خانه‌ی نرودا یا "باتوکانا"، دختری روستایی از شیلی، خاطرات و دیدگاه‌های خویش را درباره‌ی شاعر بازگو کرده‌اند. در پایان نیز، سال‌شمار زندگی و آثار "پابلو نرودا" درج گردیده است.

نرودا در روز دهم جولای ۱۹۰۴ در یکی از شهرهای جنوب شیلی که صدها کیلومتر با سانتیاگو فاصله داشت، زاده شد. پدر و مادر نام دور و دراز «الیسر نفتالی ری یس باسوآلتو» (Eliecer Neftali Reyes Basoalto) را برایش انتخاب کردند. نامی که او بعدها با برگزیدن نام «پابلو نرودا» برای خود آن را برای همیشه به فراموشی سپرد.

او در کودکی تحت تاثیر و تربیت نامادری کتابخوان و پدری اهل قلم و سیاست با ادبیات و موضوعات اجتماعی آشنا شد و خیلی زود شعر نوشتن را آغاز کرد. 19 سالش بود که اولین مجموعه اشعار خود را بنام «شفق» (crepusculario) در سال ۱۹۲۳ با نام «پابلو نرودا» منتشر کرد. یک سال بعد در سال ۱۹۲۴ کتاب «بیست شعر عاشقانه و یک ترانه نومیدی» را به چاپ رساند که در اندک زمانی نایاب و به چاپ های مکرر رسید و شمارگانی بالغ بر دو میلیون نسخه از آن در اسپانیا به فروش رفت.

این کتاب آنچنان اشتهار و معروفیتی برای شاعر جوان به وجود آورد که تحصیل را رها کرد و همه وقت خودش را وقف نوشتن شعر کرد. نرودا در این کتاب به شکل ماهرانه‌ای و در سبکی نسبتاً مدرن عواطف و احساسات عام و شور و هیجانات شاعرانه خود را در ارتباط با «دوست داشتن» و «عشق» به شکل ظریفی بیان می‌کند. هیجانات عاشقانه و شاعرانه‌ای که هر چند امروزه با گذشت زمان اندکی شگفتی خود را از دست داده است، با این وجود این تاثیر امروزه نیز همچنان می تواند خواننده را به حیرت آورد.

ای عشق بی‌عطوفت!
ای بنفشه‌ی تاج خار بر سر
ای بیشه‌ی پرخار
در میان این همه شور و اشتیاق
پیکان دردها! ای جام گل خشم!
از کدام جاده و به کدامین تدبیر
به روح من راه خویش گشودی؟ ....

***

تو را
آنسان که در آخرین پائیز بوده‌ای
به خاطر آورم.
با همان کلاه بره کبود رنگ و قلب آرامت.
در چشمانت
شعله‌های شفق پیکار می‌کردند.
و برگ‌ها
در آبِ روح تو فرو می‌افتادند.
برگ‌ها
چسبیده به آغوشم چون گیاهی رونده
صدای کوتاه و آرام ترا
برمی‌چیدند.
آتش بازی شگفتی
که تشنگی‌ام در آن می‌سوخت.
سنبل آبی زیبائی بر روحم
فرو پیچید.
حس میکنم که چشمانت راهی سفر هستند.
و پائیز چه دور می‌نماید:
کلاهِ بره کبود رنگ، نغمه پرنده و قلب چون کاشانه‌ای
که آرزوها ژرف من بسوی آن پرواز می‌کنند
و بوسه‌هایم
چون گدازه های آتش
سرخوشانه فرو ریختند.
آسمان از فراز یک کشتی
مرغزار از فراز تپه‌ها:
خاطره تو سرشته از نور است
از دود و از آبگیر آرام.
در ورای چشمانت، بسی دور
غروب‌ها شعله می‌کشند.
و برگ‌های خشک پائیز
در روحت می‌چرخند.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات