دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

کابوس باغ سیاه

کابوس باغ سیاه

نویسنده: آرمان آرین
ناشر: ایران بان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 100
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 2

 

مروری بر کتاب

کتاب داستانی فانتزی و در ژانر وحشت است و درباره‌ی خانواده‌ای است که سال‌ها در باغی زندگی می‌کنند بدون اینکه از دنیای آن طرف دیوارهای باغ، خبر داشته باشند....

روانِ من از نیم تاریکی و ظلمت، آکنده است و نور شمع‌های ما، هرگز برای روشن کردنِ آن و این‌همه دیوار و سنگ کافی نبوده است. شاید همین است که خواب‌هایم همیشه هولناک و کابوس‌وارند و من تاکنون از روزِ زاده شدن از مادر، چهارده سالِ تمام است که هرگز رویا ندیده‌ام!

خواب‌هایم تاریک و مخوف‌اند و بیداری‌ام همچون همیشه ناخوش و بی‌قوّت؛ حالا هم که دم صبح است، با وحشت از کابوسی دیگر بیرون جسته‌ام... دَمَرو بر تخت چوبیِ کهنه‌ام، سر در بالشِ چِرکِ بویناک، فرو برده و خواب بودم که یک جفت پای پیر و پشمالود در برابر دیدگانم ظاهر شد! قهوه‌ای و زرد و سیاه در دلِ تاریکی؛ قوزَکَش برآمده و لاغر و کج بود.

مثل همیشه کنارم ایستاد و در گرگ‌ومیش سر صبح کارهایی کرد که فقط خش‌خش‌شان را شنیدم و جرأت سر بالا کردن نداشتم! هیچ‌وقت نداشتم... وقتی ناخن‌های تیز و بلندِ دست‌هایش را دیدم، کوشیدم به چهره‌اش که هرگز آن را ندیده بودم نیم‌نگاهی بیندازم، اما حضورش چنان سنگین و تباه بود که سرم را سنگین و نَفَسم را تلخ می‌کرد....

او هر شب به‌شکلی در ذهن من حاضر می‌شد، کارهایی می‌کرد و بعد بی‌آن‌که صورتش را دیده باشم گم و ناپدید می‌شد. چنان واقعی و نزدیک به من بود که شک نداشتم یا در اتاق من و باغ ما یا دست‌کم در خواب‌هایم، موجودی واقعی‌ست که برای خودش زندگی می‌کند و شب‌ها به سراغ من می‌آید؛ اما هرگز در نور روز یا واقعیت اتاق‌ها او را ندیده بودم. هیچ آزاری نداشت جز همین‌که می‌آمد و می‌رفت بی‌آن‌که بدانم کیست یا چه می‌خواهد؟ نه رنگش دگرگون می‌شد، نه حرفی می‌زد و نه هرگز مرا لمس می‌کرد.

فهرست

• کابوسهایم
• خانواده ام
• برادرم
• رفتگانم
• تنهایی ام
• و ...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات