- موجودی: موجود
- مدل: 189916 - 1/5
- وزن: 0.40kg
نیچه ی زرتشت
نویسنده: علی محمد اسنکدری جو
ناشر: کتاب آمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 382
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
درآمدی بر گفتمان پارادوکسال فلسفه و فرهنگ غرب در ایران
ورود دیرهنگام نیچه به ایران ماننده عصر مشروطیت از راه روسیه ممکن شده است. شاهراه تجدد و مدرنیته به ایران روسیه است. دلیجان منزجر از مدرنیته ی نیچه هم هنگام عبور از روسیه و پیش از رسیدن به مرز پرگهر ، به روحیه ی شرف و شهادت ارتدکسی آمیخته می شود و عدالت و وجدان را در جنوا جا می گذارد.
شرف اندوزی و شهادت طلبی روسی، همانند عصر مشروطیت، در گذر از ذهن تاریخی ایرانی- روسی به آثار نیچه افزوده شده است. در این سرزمین کدام شارح و عارفی بر قامت نیچه خرقه انداخته و برمیان او زنار محمود بسته است؟
چرا نیچه شناسان برجسته ی ایرانی، او را سایه نشین طوبی و هم نشین شیخ سرخ و شیخ شبستر خوانده اند؟
آیا آنان نیچه را در قامت زرتشت می بینند و زرتشت را در اندازه ی نیچه؟!
در زادگاه زرتشت - پیر ایران- شارحان با شلینگ، شوپنهاور، هگل و شیلر نیز همان حکایت نیچه را تکرار کرده اند...
به نظر من ورود دیرهنگام نیچه به ایران از راه اروپا نبود بلکه از طریق روسیه بود؛ البته نهتنها نیچه بلکه بهباورم هگل و مارکس و هایدگر هم از روسیه به ایران آمدند، چراکه بهلحاظ فرهنگی، گرچه روسیه در قاره اروپا واقع شده است ولی اروپایی نیست و مگر ژاپن که در قاره آسیاست واقعا آسیایی است و ذهنیت آنها مانند ما آسیاییهاست؟ منظورم آن است که در روسیه آثار متفکران غربی را با زبان «فلسفه» نخواندند بلکه گاهی با زبان «ایدئولوژی» خواندند و گاهی نیز با زبان دین و عرفان. میدانیم که فاصله بین این سه نوع زبان همانا به اندازه تفاوت بین سه حوزه فلسفه و ایدئولوژی و دین است که در کتاب به آن پرداختهام.
فلسفه همسایه علم است و از زمان هگل تا حال، فلسفه طفیلی علم شده و در سایه او حرکت میکند یا لااقل در غرب جایگاه فلسفه همانند جایگاه والای علم نیست. اینکه چرا در ایران نیز بسیاری نیچه را از همان ابتدا با ذهن و چشم روسی (گاهی ایدئولوژیک، گاهی عرفانی) دیدند و او را همانند روسها عارف و صوفی پنداشتند، بیش از آنکه در پیوند با زمینه و زمانه نیچه باشد، مربوط به فرهنگ دینمحور ایران و نزدیکی بین دین و عرفان است که شاید شبیه دو دایره بسیار کوچک و بسیار بزرگ ولی متحدالمرکز و «خدامحور» هستند. در این دو کتاب من بیشتر سعی کردهام که زنار از میان نیچه باز کنم و او را از طوبی تا «تورین» پایین کشم.