- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 116426 - 37/1
- وزن: 0.90kg
ملکوت تکلم
نویسنده: احمد عزیزی
ناشر: روزنه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 795
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
کتاب حاضر، مجموعه چهار مثنوی ملکوت تکلم، سرزمین سرمه، طغیان ترانه، گوشه بیداد و مجموعه غزلیات
یکی دو شب است به زخم اثنی عشر دچار شده ام ، شاهرگهایم تیغ می کشند ، استخوانهایم مثل سگ توی کوچه ها ی عصبم می دوند .کتابهای قفسه سینه ام ورم کرده است . کلیه راست و چپ وجودم درد میکند . وقتی نفس می کشم ، سینوس هایم شوپنهاور می نوازند ....
شب در سد وا میشود
صبح روی بند، غوغا میشود
صبح بوی گل میآمیزد به کوه
آبشار رنگ میریزد ز کوه
شب گل مهتاب را میآورند
خوشههای خواب را میآورند
مادر خورشید شب، پا میشود
پشهبند صبح وا میشود
روی کوه کاجها در نور ماه
شب چه زیبا برف میبارد به راه
روز روح جاده هم پر تب است
دانههای برف در سقف شب است
صبح اینجا چشم شب وا میشود
کرتهای روز پیدا میشود
روی نهر کرتهای بامداد
بیلها آواز میخوانند شاد
عصر، باغ سایه بی خورشید بود
آنقدر گنجشک روی بید بود
صبح، از بس ساقههای تر رسید
دست گلدانها به نیلوفر رسید
چون عروسی نقره پوش از روز رود
ماه میآید ز دوش شب فرود
آن سوی شب روستای خرمیست
سرزمین بادهای موسمیست
آه! این برف سپید شادی است
این شبان گله آزادی است