دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مطلع الانوار

مطلع الانوار 

نویسنده: بیدل دهلوی
به کوشش: طاهر احمد اوغلی محرم اوف

ناشر: آکادمی علوم اتحاد شوروی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 449
اندازه کتاب: رحلی گالینگور پارچه ای - سال انتشار: 1975 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : درحد نو  _ نو ؛ جلد کتاب کمی خاک گرفتگی دارد

 

مروری بر کتاب

مطلع الانوار در سال 1975م با مقدمه و تصحیح دقیق طاهر احمد اوغلی محرم اوف در ادارۀ انتشارات دانش انستیتو خاورشناسی مسکو به صورت چاپ سنگی منتشر شده و تلاش‌های مصحح بسیار ارزشمند و قابل ستایش است .

امیر ناصرالدین ابوالحسن خسرو بن امیر سیف­ الدین دهلوی از شاعران و عارفان پارسی­ گوی و به نام شبه قاره در نیمۀ دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری می‌زیسته. در کودکی سایۀ پدر از سرش رفته است و در حمایت جدّ مادری عمادالملک درآمده و از وقتی به سن تمییز رسیده برای تعلیم به مکتب‌خانه فرستاده شده.

از نوشته­ هایش چنین بر می‌آید که به زبان عربی تسلط داشته است و در سن 15 تا 20 سالگی از کسب تمام علوم درسی فارغ شده. وی را از پیروان نظام‌الدین اولیا (خواجه نظام) یکی از بزرگان مکتب عرفانی چشتیه در هند می‌دانند و در حکایتی ذکر شده که با عنایت خواجه نظام به امیر خسرو است که وی این همه آوازه شاعری‌اش بلند شده تا جایی که به طوطی هند و سعدی هندوستان شهرت یافته است.

امیر خسرو مطلع الانوار را به شیوۀ نظامی در بیست باب و با تقدیس خداوند، مناجات و نعت پیامبر آغاز کرده در هر فصل عنوانی اخلاقی و یا دینی انتخاب نموده و با آوردن فصلی در موضوع طرح شده مطلب را با حکایتی کوتاه به پایان رسانده است. هر چند امیرخسرو در هر موضوعی فصلی جداگانه نگاشته و به شکلی صوری مباحث اخلاقی را دسته‌بندی نموده اما پراکندگی گفتار و آوردن موضوعات متفاوت در هر فصل از ویژگی‌های مطلع است به طوری که هر چند بیت که در موضوعی سروده به گونه‌ای شناور و سیال از موضوع به شاخه‌های متصل و مرتبط رسیده و گاه سبب پراکندگی بسیار در مباحثی که مطرح کرده، شده است.

وی سعی کرده که در این مجموعه آنچه از نظرش پسندیده و ناپسند از رفتار آدمی است بیان کند و هر مقاله مملو است از فضایل و رذایلی که گاه حتی زیر مجموعۀ هم نیز نیستند و می‌توان مطلع الانوار را سرشار از ذکر رفتارهای خطا و صوابی دانست که ممکن است از آدمی سربزند و امیر خسرو سعی کرده تمامی آنها را در نظر آورد.

دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم

غیر وحشت نشد از نشئه ی تحقیقبلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم

رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عشق
عافیت بود که زندانی نسیان کردیم

موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند
بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم

حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن
اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات