دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

مردی که گورش گم شد

مردی که گورش گم شد

نویسنده: حافظ خیاوی
ناشر: چشمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 6

 

مروری بر کتاب

مجموعه داستان

دستم را بسته اند.
با دست بند از پشت بسته اند و پشت وانتی انداخته اند.
کف وانت لخت است.
نشسته ام روی آهن سرد و تکیه داده ام به دیواره ی فلزی.
چشمم را نبسته اند.
اول بستند و بعد باز کردند.

مرد چاق گفت که باز کنند و مردلاغر باز کرد.
بعد از این که چشمم را باز کردند، فهمیدم کدام یکی چاق است، کدام لاغر.
سه نفربودند، مرا انداختند پشت وانت، در پشتی رابستند و رفتند جلو نشستند.

نفهمیدم هم کی کجا نشست، کی راند.
فقط فهمیدم که هرسه رفتند و نشستند.
وقتی ماشین راه افتاد، صبح بود.
صبح صبح هم نبود، خورشید درآمده بود.
به من هیچی نگفتند...


فهرست

• روزه ات را با گیلاس باز کن
• آن ها چه جوری می گریند؟
• چشم های آبی عمو اسد
• صف دراز مورچگان
• مردی که گورش گم شد
• ماه بر گور می تابید
• مردها کی از گورستان می آیند؟

جوایزی که این کتاب برنده شده است

برنده ی تندیس بهترین مجموعه داستان سال 1386 از دومین دوره ی جایزه ی ادبی روزی روزگاری

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات