- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 174515 - 62/4
- وزن: 0.70kg
مردگان باغ سبز
نویسنده: محمدرضا بایرامی
ناشر: سوره مهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 385
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 5
مروری بر کتاب
در واقع ایده اولیه «مردگان باغ سبز» اولین بار به یک خاطره خیلی دور برمی گردد. خاطره ای که مادرم شاهد آن بوده است و در سال های گذشته مرتب برای ما نقل می کرد و آن خاطره هم به زمانی برمی گردد که حزب دموکرات آذربایجان وقتی شکست می خورد و به هزیمت می رسد در حال عقب نشینی به سمت مرزهای شوروی هستند که دو نفر از این ها گذرشان به روستای ما به نام لاتران در پای کوه سبلان می افتد و یکی از این ها برای تهیه آب و غذا به سمت روستا می آید، در آن شرایط بلوایی که در فضا حاکم است.
در این شرایط یکی از آن ها کشته می شود به همان شکلی که در کتاب ذکر شده است و کشنده هم بعدها ذکر می شد که لباس سوراخ کشته شده که جای گلوله بود را می پوشید و پز می داد که من یک فرقه ای را کشتم. به هر حال این خاطره در ذهن من بود و سالیان سال با آن زندگی کردم و به نوعی می توان گفت که شروع قضیه این بود. ضمن اینکه در یک سیر کاملی از تاریخ آن دوره من با اسناد و مدارک و شاهدان زنده چون حادثه به گونه ای است که هنوز کاملا به فراموشی سپرده نشده و در اذعان شفاهی مردم منطقه نقل می شود و بخش عمده کار من چون داستان نویس هستم تخیل بود. از در هم آمیختن این ها داستان شکل گرفت.
«مردگان باغ سبز» رمانی تاریخی- اجتماعی است که داستان زندگی سه نسل از یک خانواده را در خود جای داده و نسل دوم «بالاش» و سوم «امیر حسین» پسر بالاش که ناپدری او نام «بولوت» را برایش انتخاب کرده، بیشترین سهم را در این داستان دارند. رمان داستان خبرنگاری به نام بالاش را تعریف میکند که ابتدا در بازار تبریز دوره گرد بوده و در عین حال شعر هم می سروده که با شاعر مشهوری آشنا میشود و به رادیو راه پیدا میکند و در روزنامه هم به کار خبرنگاری مشغول میشود.
این رمان وقایع مربوط به آذربایجان در دوره محمدرضا پهلوی و مبارزه بین قشون شاه و حزب توده را برسر مسئله آذربایجان و انتخابات دوره پانزدهم مجلس روایت میکند. بالاش که حس خبرنگاری و کنجکاویاش برانگیخته، میخواهد از آذربایجان به زنجان و از آنجا به قزوین برود تا از اوضاع و احوال و پیشروی قشون با خبر شود. در میان راه اتفاقاتی میافتد که مانع رسیدن او به قزوین می شود...