- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 133157 - 85/4
- وزن: 0.20kg
قدم بخیر مادر بزرگ من بود
نویسنده: یوسف علیخانی
ناشر: افق
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 100
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ : 1
مروری بر کتاب
مجموعه 12 داستان کوتاه
...گلپری به یه لنگ نگاه کرد. چندان هم خطرناک نبود. کنار تخته سنگ ایستاد. یه لنگ دور و دورتر رفت. گلپری سرجایش ایستاده بود. یه لنگ هم تا جایی که توانست، عقب رفت. رسیده بود به جایی که دیگر نمیشد آنورتر رفت. با این حال میتوانست دورخیز بکند و با چند قدم خودش را از آنجا برساند به تخته سنگ و با سینه تنه بزند به سنگ؛ همین. گلپری ایستاده بود. فقط روسری قرمزش از دور خوب به چشم میآمد و چارخانههای چادر شبش...
فهرست
مرگی ناره : ماری که مردی را بلعیده و به زیر امام زاده می رود .
خیرا...خیرا...: مرضی در ده پیدا شده و عده زیادی می میرند و معلوم نیست دلیل آن چیست .
رعنا: زنی که هر دو همسرش فوت کرده اند اکنون سراب زنانی را می بیند که به بچه هایشان شیر می دهند .
یه لنگ : گلپری می داند درخت های تبریزی 24 تا هستند و شاید درخت 24ام یک یه لنگ باشد .
مزرتی : مردی که شب درون زمینش است و ...
آن که دست تکان می داد زن نبود : زن و مرد به قزوین آمده اند ولی اکنون مرد می خواهد به میلک بازگردد .
کفتال پری : مرد دروه گرد عاشق زن میلکی است و همیشه به ده می آید .
میلکی مار : مردی که مار بکشد همیشه ترس دارد که روزی جفتش برای انتقام باز گردد .
سمک های سیاه کوه میلک : سمک ها که دختری چمندون را از آن خود کرده اند .
و...