فصل آخر

نویسنده: گیتا گرگانی
ناشر: کاروان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 240
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

این قصه ی مکرر عشق است. هر کس خورشیدش را پیدا می کند، بی اختار چشم در چشم او می دوزد و برای ابد در ناامیدی غرق می شود... یوسف خورشید رعنا بود. رعنا وقت چشم در چشم خورشیدش دوخت که هنوز از غروب چیزی نمی دانست... پسر وقارالسطنه را در حالی پیدا کردند که روی صندلش مرده و دست هایش به صندلی بسته شده بود. چیزی دزدیده نشده بود.

همه چیز در جای خود بود؛ خصوصا رازی که همه ی اهل خانواده می دانستند، اما حتا برای همدیگر تعریف نمی کردند. چیز دیگر هم در اتاق پیدا شد: دو بسته پاکت قدیمی که از شدت کهنگی، زرد و پوسیده شده بود. یکی از بسته ها پاکت کارت ها عروسی بود و بسته ی دیگر، نامه ها یک دختر؛ عروسی ای که هرگز سرنگرفت و دختری که قرار بود با او ازدواج کند و نکرد....

این رمان را می توان رمانی «رئالیستی» دانست، اما نه رئالیستی کلاسیک. «فصل آخر» مانند رمان های واقع گرایانه شخصیت پردازی شده است. به این معنا که می توان شخصیت های داستانی این رمان را در فضای خارج از داستان متصور شد. اما در رمان های واقع گرایانه، داستان در زمان و مکان مشخص اتفاق می افتد که در این رمان این گونه نیست. از این جهت می توان آن را در جرگه رمان های رئالیستی مدرن دسته بندی کرد.