دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شهری چون بهشت

شهری چون بهشت

نویسنده: سیمین دانشور
ناشر: پیوند - موج
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 170
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 2

کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه کتاب زدگی مختصری دارد

 

مروری بر کتاب

مجموعه 10 داستان کوتاه

پسر ها با مادرشان تصمیم گرفتند برای عید ایرانی ها حاجی فیروز را نو نوار کنند. از بس از حاجی فیروز خوششان آمده بود سگشان میکی از چشمشان افتاده بود. پدر معلم بود، هرچند امریکایی بود حقوق گزاف نمی گرفت. مادر کوتاه بود وقتی با پدر حرف می زد سرش را بالا می گرفت. روی هم رفته از همه چیز حاجی فیروز خوششان آمد. از لباس قرمز، از کلاه بوقی، از صورت سیاه ،از صدای دایره ی زنگی و از آوازش.

بعد از کنجکاوی زیاد فهمیدند که حاجی فیروز پیش از عید ایرانی ها پیدایش می شود، اما هنوز زمستان بود و حاجی فیروز آمده بود. پس چرا آمده بود ؟ و باز کنجکاوی _و به این نتیجه رسیدند که حاجی فیروز گاهی آب حوض می کشد، گاهی برف پارو می کند و پیش از عید حاجی فیروز می شود .شاید یک زمستان اصلاً برف نیاید. شاید هیچ کس آب حوض خود را خالی نکند .مخصوصاً زمستان و آب یخ زده حوض .حاجی فیروز بیست سالش نشده بود و مادر نداشت؛ پس کی لباس قرمز چین دارش را دوخته بود؟ 

از زنی می گوید که پا به پای همسرش زندگی را پیش برده ، با تحمل تمام سختی ها روزگار گذرانده و سرد و گرم زندگی را چشیده؛ اکنون همسرش دکتر شده و با زن جوانی ازدواج کرده است، زن و دو فرزندش مجبور به ترک خانه می شوند و تلاش دارند تا به هر نحوی دوباره به خانه شان بازگردند.از دختری می نویسد که پزشک ماماست و چندان از کار خود راضی و خشنود نیست و فکر می کند راهش را به درستی انتخاب نکرده است؛ نزد خانواده اش باز می گردد و در محل زندگی اش جان زنی را که در حال زایمان بود نجات می دهد.

 وقتی کار زائو تمام شد مهین کوزه را دوباره برداشت، اما دیگر یک قطره آب نداشت. اکرم پرسید: « دستمون رو کجا بشوریم ؟» کسی متوجه آنها نبود. مرد گنده ای که دنبال قابله آمده بود در اتاق پیدایش شده بود و بچه را دستش داده بودند. مرد به بچه می خندید . زن ها دور هم جمع شده بودند و سرهایشان را نز دیک هم آورده بودند. عاقبت همان زن قرآن به سر به دادشان رسید و گفت می توانند دستهایشان را در جوی آبی که از جلوی خانه می گذرد بشویند، اما دیگر قرآن بر سر نداشت...

... مطلقا در آن دست نبرده ام و همان طور که بوده است اینک عرضه می گردد. یادگاری است از دوران سیاه اختناق و نموداری است از اجتماعی که در آن زیسته ام و زندگی را تجربه کرده ام. بیشتر شخصیت های داستان هایش واقعی است و با آن ها شخصا برخورد داشته ام. این گفته ی دانشور خود حاکی از تصویر کردن جامعه ی پیش از انقلاب است که اگر چه برده داری رسما ملغی شده است اما برده داری همچنان به شکل پنهان بر فرهنگ جامعه حاکم است.


فهرست

شهری چون بهشت :
مهرانگیز کنیز سیاه پوست خانه علی است که برای او از سرنوشتش می گوید و علی عاشق دختر خاله اش نیر است .
عید ایرانی ها :

یک خانواده آمریکایی ساکن ایران عاشق حاجی فیروز شده اند و می خواهند کاری برای او بکنند .
سرگذشت کوچه :
زن بی سوادی با همه خوب و بد شوهرش ساخته و حالا که شوهرش پزشک شده و به سر و سامان رسیده سراغ دختر جوان دیگری رفته است .
بی بی شهربانو :
زن کوری با دختر و پسرش به زیارت حضرت شهربانو رفته تا مرادش را از او بگیرد .
و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات