دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی

شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی
شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی
درحال حاضر موجود نمی باشد
شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی
شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی
شاخه های گل ؛ گلچینی از غزلیات سعدی ، حافظ ، مولوی
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 164890 - 74/2
  • وزن: 2.00kg
0 ریال

شاخه های گل

تصحیح و انتخاب: م. درویش (محمود علمی)
خط: سیف اله یزدانی , احمد خوشنویس
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 192
اندازه کتاب: رحلی گالینگور - سال انتشار: 1365 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ بدون روکش ، نوشته تقدیمی دارد

 

مروری بر کتاب

رنگی تمام گلاسه

چند مینیاتور رنگی

گلچینی از غزلیات :

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی 
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی 
مولانا جلال الدین محمد مولوی رومی

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

***

ای طایران قدس را عشقت فزوده بال ها
در حلقه سودای تو روحانیان را حال ها ...
... آغاز عالم غلغله پایان عالم زلزله
عشقی و شکری با گله آرام با زلزال ها
توقیع شمس آمد شفق طغرای دولت عشق حق
فال وصال آرد سبق کان عشق زد این فال ها
از رحمة للعالمین اقبال درویشان ببین
چون مه منور خرقه ها چون گل معطر شال ها
عشق امر کل ما رقعه ای او قلزم و ما جرعه ای
او صد دلیل آورده و ما کرده استدلال ها
از عشق گردون مؤتلف بی عشق اختر منخسف
از عشق گشته دال الف بی عشق الف چون دال ها
آب حیات آمد سخن کاید ز علم من لدن ... 

***

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست‌عهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم
تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان
چون تأمل کند این صورت انگشت‌نما را
آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوته‌نظران بر ورق صورت خوبان
خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند
به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را
قُل لِصاحٍ تَرَکَ النّاسَ مِن الوَجْد سُکاریٰ

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات