- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 132074 - 121/1
- وزن: 0.30kg
- UPC: 65
سیری در اندیشه سیاسی کسروی
نويسنده: حجت الله اصيل
ناشر: امير كبير
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 170
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
سید احمد کسروی، مورخ، زبان شناس و از رجال فکری و فرهنگی معاصر است. وی فرزند حـاجی میرقاسم تبریزی است که در 8 مهر 1269 ش در تبریز به دنیا آمد. ناصح ناطق تبریزی در کتاب خود درباره خانواده وی این چنین آورده است:
«کسروی از دودمانهای نامدار تبریز نبود... و خاندان کسروی مانند بسیاری از دودمان های محروم تبریز- آرزو داشت که فرزند خاندان، درس ملایی بخواند و فقیهی شناخته و یا خطیبی نامدار شود... در آن روزگار، فراگرفتن دانشهای دینی در مدارس قدیم و تحصیلات مربوط به فن فقاهت وسیلهی بود برای افراد لایههای پایین اجتماع... که در جرگهی افراد محترم و صدرنشین ... و در ریف افراد متعین درآیند.
وی پس از گذراندن مقداری از تحصیلات قـدیم و جدید پا به صحنه فـعالیتهای اجـتماعی گذاشت. نخست شغل آموزگاری را در مدرسه آمریکایی تبریز -مموریال اسکول- انتخاب کرد، در سال 1295 به قفقاز رفت و مدتی در تفلیس اقامت گزید، در این شهر با روشنفکران روسی، ارمنی، گرجی و ترک نیز آشنا شد و کـتابها و نشریاتی مطالعه کرد، پس از مدتی به تبریز بازگشت و به کار خود در مدرسه آمریکایی آنجا ادامه داد.
کسروی در آغاز به سیادت خود افتخار میکند و لباس روحانی میپوشد. بعدها هم که «ایرانی» بودن خود را بر «سید» بودن خود ترجیح میدهد و به این اعتبار که سید حسینی و از اولاد امام چهارم است و مادر امام چهارم، شهربانو دختر یزدگرد پادشاهی ساسانی بوده است، برای خود نام خانوادگی «کسروی» را انتخاب میکند....
کسروی در 1299ش، به اسـتخدام عـدلیه تـبریز در آمد اما با کودتای 1299 و تعطیلی موقت عدلیه تبریز رهسپار تهران شد و در وزارت عدلیه کار خـود را بـا عضویت در استیناف تهران و سپس ریاست عدلیه استانها از سرگرفت. چندی نیز مدعیالعموم و قاضی بـود؛ وی در دهه دوم حـکومت رضـاشاه، از مشاغل دولتی کناره گرفت و به فعالیتهای پژوهشی روی آورد. در فاصله سالهای 1313 تا 1319، به نگارش تـاریخ مـشروطه ایـران پرداخت. وی در همین دوران مجله پیمان و سپس پرچم را انتشار داد و در آنها، به نقد فرهنگ دینی ایرانیان و سـرانجام بـه داعیهداری یک آیین جدید پرداخت.
بیتردید فضای مرسوم عصر رضـاخـانی که در واقـع عـصر دیـن زدایی و فرهنگ زدایی به شمار میآید، در بـینش کـسروی مؤثر بوده است. کسروی حرکت جدیدی را در دو جـبهه مـذهبی و فـرهنگی با دو شعار «پاک دینی» و «پاک زبانی» آغاز کرد.
پاک زبـانی در بـیان کسروی عبارت بود از زدودن کلیه واژهها و اصطلاحات تازی از زبان فارسی. شکی نیست که این مـسئله از آنـجا در خور اهمیت و توجه است که فـرهنگ اسـلامی-ایرانی، آمـیخته اسـت بـا زبان و ادبیات عرب، از ایـن رو هر گونه کوششی برای منزوی کردن و متروک ساختن ادبیات عرب، بهره گیری نسلهای بعدی را از مـتون و آثـار گذشتگان و منابع و مآخذ فرهنگی و مذهبی دشـوار و بـلکه غـیر مـمکن مـیسازد و از این جهت زمـینه مـساعدی برای مسخ و تحریف مکتب بوجود میآورد....
شخصیت کسروی در دوران انقلاب مشروطه و تحت تاثیر آرمانهای آن، شکل گرفت و بسیاری از اندیشههایش در پرتو انقلاب بارور شد. اما نکته مهم این است، که کسروی برخلاف بسیاری از منتقدان رضاشاه در همه حال، قاطعانه از اقدامات رضاشاه دفاع کرد و از سـرنگونی او افـسوس خـورد. این نوع نگاه و اساساً داوریها و تـحلیلهای کـسروی از عملکرد رضاشاه، این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که چرا کسروی مشروطهخواه، از رضاشاه استبدادگر دفاع کرد؟
یکی از دغدغههای کسروی و حکومت رضاشاه، برانگیختن انگیزههای مـیهن دوستی ایـرانیان بود. کسروی در عصر یکه تازی ناسیونالیسم میزیست. دورهی او، دوران رواج گونههای مختلف ناسیونالیسم بود، کـه در دنـیای پس از جنگ بخش بزرگی از جهان را درنوردیده بـود. هـرچند انـدیشه کسروی با همهی گونههای موجود نـاسیونالیسم تـفاوت داشت، اما همین امر یکی از انگیزههای اصلی تمایل و پیوند کسروی با رضاشاه بـود.
کسروی در نیمه دوم پادشاهی رضاشاه، از حکومت او دلخور شد و از کارهای دولتی کـناره گـرفت. چـنانکه خود گفته است: «من از رضاشاه جز زیان و گزند ندیدم. از این شاه جانشین هم کـمترین نـیکی ندیدهام و اگر بگویم بدی هم دیدهام، دور نرفتهام.»
از نگاه کسروی، رضـاشاه دسـت نشانده انگلیس نبود. زیرا در قـضیه شـیخ خزعل، که انگلیس قصد داشت پادشاهی را در خاندان وی زیر حمایت انگلیسیها حفظ کند، ایـن اقـدام توسط رضاخان ناکام ماند. بـه اعـتقاد کـسروی، اگر رضاشاه عـامل انـگلیس بود چرا برای ایـران ارتـشی مجهز تدارک دید؟ چرا ایلات را تحت اقتدار دولت درآورد؟ چرا زنان را از زیر چادر و چاقچور بیرون کشید؟ چرا قـمه زنی و زنـجیرزنی و دیگر رسوائیها را برانداخت؟