سالهای بی کسی ؛ سلفون

سال های بی کسی

نویسنده: مریم جعفری
ناشر: پگاه - چکاوک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 680
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 8

مروری بر کتاب

من که مخصوصا جایی رفته بودم تا جلوی خواستگارها آبروریزی کنم با شنیدن اسم داداش فرهاد کمی در ادامه این بازی شل شدم و آرام لب ساقه تنومند درخت کهنسال گیلاس که می گفتند هم سن عمه ساراست نشستم و به مادر خیره شدم. او در لباس تازه ای که به مناسبت همین مجلس خریده بود مرتب و منظم می نمود و من در حال نگریستن به او اندیشیدم که اگر موهایش را رنگ کرده بود دیگر سنش توی ذوق نمی زد. مادر که نرمش مرا حس کرده بود لب به نصیحت گشود و گفت:

- تو دیگه بچه نیستی مادر شانزده هفده سالته. دختر هم مثل پله بایدخواستگار بیاد و بره ما که مجبورت نکردیم جواب مثبت بدی اونا میان و میرن اگه پسندیدی که هیچ اگه هم نپسندیدی می گیم نه. خوبیت نداره. این چه کاریه تا کیش به کشمش میری اون بالا؟

سرسختانه گفتم:

-من هنوز بچه ام مادرجون اما شما همچین با من رفتار می کنین انگار من ترشیده ام.