دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

زندگینامه مولانا جلال الدین مولوی

زندگینامه مولانا جلال الدین مولوی

نویسنده: فریدون بن احمد سپهسالار
مقدمه: سعید نفیسی
ناشر: اقبال
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 423
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 3

کمیاب - کیفیت :  نو

 

مروری بر کتاب

این کتاب ؛ اولين كتاب منثور در باب مناقب مولوى و قديمى‌ترين سندى است كه از احوال و منقبت‌هاى مولانا، بحث مى‌كند و زمان تأليف آن، مقارن سال‌هاى تأليف «مناقب العارفين» افلاكى است؛ يعنى بين سال‌هاى 718 تا 729ق. تطابق بسيارى از روايات اين كتاب با مندرجات «مناقب العارفين»، اعتماد محققین را به هر دو كتاب فزونى بخشيده و حكايت از صحت و واقعى بودن روايات موجود در آن دو مى‌كند.كتاب، شامل سه قسم است كه قسم اول آن، داراى دو فصل و قسم دوم، حاوى سه فصل و قسم سوم، فاقد فصل است.چهار فصل از كتاب «مناقب العارفين و مرآة الكاشفين» افلاكى انتخاب شده و ضميمه كتاب گرديده است.

فصل اول از قسم اول، درباره اسناد خرقه بهاءالدين ولد و فصل دوم آن، در مورد مقامات بهاءالدين ولد است.فصل اول از قسم دوم، درباره تاريخ ولادت و مدت عمر و فصل دوم آن، در مورد اسانيد خرقه و تلقين و اصحاب صحبت و فصل سوم آن، در باب مناقب حضرت خداوندگار(جناب مولانا) است.قسم سوم، درباره اصحاب و خلفاى خداندگار است.

فصل اول از كتاب «مناقب العارفين»، درباره مناقب مولانا بزرگ بهاء الحق والدين محمد بن حسين بن احمد خطيبى بلخى بكرى و فصل دوم آن، درباره مناقب حضرت سيد سردان برهان الحق والدين حسينى و فصل سوم آن، در مورد مناقب مولانا و فصل چهارم آن، در باب مناقب شمس تبريزى است.

تلقين ذكر و خرقه بهاءالدين ولد، متصل است به پدرش، احمد الخطيبى و از او به امام احمد غزالى و از او به ابوبكر نساج و بالاخره منتهى مى‌شود به حضرت على(ع) و از آن حضرت، به سيد المرسلين، محمد مصطفى(ص).بهاء ولد، عارفى كامل و در همه علوم ظاهرى و باطنى، بى‌نظير و مقبول و محبوب همه دل‌ها بود و رياضات بسيار و مجاهدات بى‌شمار داشت. وى، در بلخ ساكن بود و هر روز، از اول صبح تا بين الصلاتين به خلايق درس مى‌داد و بعد از نماز ديگر، به اصحاب و ملازمان، معارف و حقايق مى‌گفت. سيد برهان‌الدين محقق ترمذى كه از جمله اقطاب بود و رياضات و مجاهدات بسيارى داشت، مريد وى بود.

مولانا جلال‌الدين مولوى، در بهترين ساعت و خرم‌ترين طالع، در يكى از ماه‌هاى سال 604ق، قدم در عالم وجود نهاد و مدت 68 سال عمر كرد و بالاخره در جمادى الاخر سال 672ق، به جوار رحمت حق شتافت.او از اوايل طفوليت تا اواسط حال، در محضر سيد برهان‌الدين محقق ترمذى بود و سيد، حقايق و معارف و علوم لدنى را به وى تعليم داد و وى را به مقام ولايت رسانيد. يكى ديگر از اساتيد مولانا، شمس الحق والدين تبريزى است. مولوى وقتى در دمشق بود، مدتى با محى‌الدين عربى و سعدالدين حموى و شيخ عثمان رومى و اوحدى کرمانى و صدرالدين قونوى هم‌صحبت بود و حقايقى را براى هم‌ديگر بيان مى‌فرمودند.

بيشترين بخش كتاب، به مناقب مولانا اختصاص دارد كه به پاره‌اى از آنها اشاره مى‌شود:

در علوم رسمى، چون اقسام لغت و عربیت و فقه و حديث و تفاسير و معقولات و منقولات به غايتى رسيده بود كه در آن عصر سرآمد همه علماى دهر شده و در همه فنون اجازات عالى حاصل فرموده بود.
او از ابتداى حال تا انقراض وقت، روز به روز، رياضات و مجاهدات را مضاعف مى‌فرمود؛ به‌طورى‌كه يك شب بر پهلو نخوابيد و هيچ‌وقت جامه خواب و بالش نداشت.
وى گرسنگى و جوع را به غايت رسانده بود؛ به‌طورى‌كه مى‌فرمود:
چهل سال تمام در معده من، شب، طعام نخفت.
چون وقت نماز مى‌رسيد و متوجه قبله مى‌شد، چهره وى به‌كلى متغير مى‌شد و به استغراق و خشوعى بى‌حد به نماز مستغرق مى‌شد و به‌كلى به صفات بى‌چون متصل مى‌گشت و به‌كرات مشاهده مى‌شد كه از اول عشا قيام مى‌كرد و تكبير مى‌بست و تا اول صبح به دو ركعت نماز مستغرق بود.

مولانا در تقوا شأنى عظيم داشت و كلمات عالى در اين باب بيان فرموده است. به نظر وى اعلى مقام تقوا آن است كه سالك، نظر از ماسوى‌الله به‌كلى قطع كند و مشغولى غير را بر خود حرام محض داند.اكثر كلمات ايشان، در حالت سكر بيان شده و اين مقامى است كه چون رجال الله به مقام قرب و وصال مى‌رسند، از غايت لطف و وصال و حسن لقاى سبحانى، مست لقاى حق مى‌شوند.

در ذكر صفات توحيد، چون در غايت اين مقام منزل كرده و به اعلاى درجات رسيده بود، لاجرم هر وقتى كه به اين صفات متجلى مى‌شد، كلماتى بر سياق عرفاى گذشته، از قبيل بايزيد بسطامى و حسين بن منصور بر زبان مى‌راند.
مؤلف بعد از ذكر مناقب، به مباحثى از قبيل شعرگويى مولانا، نهايت سلوك، كرامات اوليا اشاره كرده و در نهايت، به ذكر انتقال مولانا به جوار رحمت جناب پروردگار مى‌پردازد.

اصحاب و خلفاى مولانا:

سيد برهان‌الدين محقق ترمذى: سيد، حقايقى را كه از پدر مولانا تحقيق كرده بود، به وى تقرير كرد و مدت نه سال تمام با وى صحبت فرمود و معارف سلطان العلماء را هزار نوبت، به وى اعاده كرد تا آنچه سر توحيد و معرفت بود به تحقيق رسانيده و به عمل آورد.

شمس تبريزى: به نظر مؤلف، شمس در تكلم و تقرب، مشرب موسى و در تجرد و عزلت، سيرت عيسى داشت. پيوسته در مشاهده، سلوك مى‌فرمود و در مجاهده، روزگار مى‌گذرانيد. روزى شمس در وقت مناجات عرض كرد كه بارالها آيا كسى از خاصان تو هست كه صحبت مرا تحمل كند؟ در حال از عالم غيب اشارت رسيد كه اگر حريف صحبت خواهى به طرف روم مسافرت كن و از اينجاست كه مصاحبت و دوستى شمس با مولانا شروع مى‌شود.

صلاح‌الدين زركوب: مولانا به صلاح‌الدين دل‌بستگى فراوانى داشت و صلاح‌الدين نيز به مولانا علاقه بى‌كران داشت. پس از آمدن شمس، مولانا وعظ و تذكير را ترك كرده بود و ديگر بالاى منبر نمى‌رفت، اما يك‌بار به التماس محبان و اشارت صلاح‌الدين به وعظ پرداخت.

حسام‌الدين چلبى: مولانا بعد از وفات صلاح‌الدين، حسام‌الدين چلبى را به همدمى و خلافت خود برگزيد و وى ده سال نايب و خليفه مولانا بود.

سلطان ولد: وى فرزند مولاناست و مولانا در اوقات تجليات و مناجات، از حضرت حق براى وى اعلاى مقامات ولايت را بى‌زحمت كدورت و مشقت استدعا مى‌كرد.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات