- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 143223 - 76/4
- وزن: 0.20kg
روز و شب یوسف
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 79
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
… چیزی که در او هست و مهارش میکند. نمیگذارد از جا کنده بشود. نمیگذارد قدم بردارد. نمیگذارد یک نگاه تمام و سیر به آن زن بیندازدو رو در رو. وادار میشد دزدانه نگاه بکند.طوری که او ملتفت نشود. وقتهایی که در چادر سیاه و پاکیزهاش از کوچه میگذشت. وقتی داشت قدم توی خرپشته میگذاشت. وقتی سرتشت رخت نشسته بود. وقتی آب حوض میکشید.
موهای سیاهش که در آفتاب برق میزد. وقتی سرش پایین بود. حتی شبها، شبها هم دزدانه نگاه میکرد. روی شکم میخوابید دستها را زیر چانه میگذاشت و با ولع نگاه میکرد. آرام گرفته بودند. آقا زمان آن طرف افتاده بود و دیگری این طرف.
مثل همیشه تنش را رها کرده و هر یک از تکههای اندامش را به جایی انداخته بود، و دستهایش را بیصاحب بالای سرش رها کرده بود. بیحیا، وقیح، اما… یوسف هنوز نمیتوانست پلک بزند.نمیتوانست. تنش داغ شده بود. حس میکرد از چشمهایش آتش میبارد. زبانش مثل یک تکه خشت پخته شده بود. استخوانها و رگهایش کش میآمد. تن، خیال تن آرامش نمیگذاشت. دیگر خوابش نمیبرد، خواب از سرش پرسیده بود. نمیدانست با خودش چکار بکند؟
تنها یک کار بود. یک کار میتوانست بکند. یک جور میتوانست خودش را از دست خود رها کند. خودش را باید سبک میکرد. وگرنه حس میکرد خواهد ترکید. نعره خواهد زدو در همچین موقعی هیچ چیز جلوی چشمش نبود.هار بود. بالش را به دندان میگرفت. به خودش میپیچید….
داستان این رمان به زندگی پسری نوجوان به نام یوسف می پردازد که در محیطی آکنده از فقر زندگی می کند. مادر یوسف خدمتکار خانه های ثروتمندان است و به خاطر کار زیاد و تمام نشدنی، بسیار شکسته و بیمار شده است. پدر یوسف نیز، مردی ساکت و کم حرف است که روزها را در خانه می ماند و شب ها در کارخانه ای کار می کند.
یوسف شب ها به خانه ی مردی می رود و از او درس قرآن و شعر می آموزد. هر کدام از همسایه های یوسف و خانواده اش، ماجرایی دارند و فکر یوسف را به گونه ای به خود مشغول می سازند. دولت آبادی در کتاب روز و شب یوسف، با هنرمندی و مهارتی مثال زدنی به ترس ها، دغدغه ها، رنج ها و آرزوهای پسری نوجوان می پردازد و مخاطب را مستقیم وارد جهان فکری این شخصیت می کند.