دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

در ساحل رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم

در ساحل رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
درحال حاضر موجود نمی باشد

در ساحل رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم

نویسنده: پائولو کوئیلو
مترجم: دل آرا قهرمان
ناشر: میترا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 176
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار:  1375 - 1376 - دوره چاپ: 2 - 4 

 

مروری بر کتاب

من نشستم و گریه کردم. افسانه ها می گویند که هرچه در آب های این رودخانه بیافتد، چه برگ، چه حشره، چه پر یک پرنده، همه چیز در بستر این رودخانه به سنگ بدل می شود.حاضرم هرچه دارم بدهم تا بتوانم قلبم را از سینه بیرون بکشم و آن را به رودخانه پرتاب کنم... آن وقت دیگر نه رنجی می ماند، نه افسوسی و نه خاطره ای....

داستان راجع به دختری است که بعد از سال ها معشوقه دوران کودکی خود را پیدا می کند اما او دچار تغییرات زیادی شده و خود را درگیر جلسات و مراسم هایی در مورد مادر طبیعت و مذهب کرده است ....

داستان از یک شهرکوچک سوریا در اسپانیا شروع می شود و به فرانسه کشیده می شود.داستان به ظاهر یک داستان عشقی است میان دوجوان  پیلار دختر و دیگری گمنام پسر تا پایان هم گمنام می ماند ونامی از او برده نمی شود در بیشتر جاها از «او» و «آن» برای نقل قول ها استفاده می شود.

دونفرکه اهل یک روستابه نام سوریا هستند درکودکی از هم جدا می شوند و تا جوانی یکدیگر را نمی بینند یکی _دختر_ رو به مدرک آکادمیک می آورد و دیگری کشیش مسیحی می شود و شروع به سیر در آفاق وانفس می کند.

داستان یک داستان ایدوئولوژیک ومذهبی است امادر لفافه ی عشقی زمینی. روایت یک عشق فلسفی. چیزی شبیه عشق «حافظ» خودمان.

از زمین شروع می کندوسیر می کند تا به آسمان می رسد. در آسمان هم سیر می کند می گردد عشق می بافد ولی دوباره به زمین می رسد. خسته و کوفته و درمانده. می گوید به شهود رسیده ولی چه می شود کرد «که بسته پایش»همان حکایت مرغ وقفس والی آخر.

بله حکایت « در ساحل رودخانه ی پیدرا نشستم و گریه کردم» همان حکایت دور و دراز عرفان شرقی خودمان است که اینبار از گلوی پائولو کوئیلوی برزیلی نواخته شده. به همین سادگی.

اگر خیلی سطحی بخواهی به روایت نگاه بکنی حکایتی پیش پاافتاده می شود از عشقی که می آید و می رود و چیزی جز حرف نمی ماند اما وقتی به دیالوگ ها می رسی پای بحث ها می نشینی قضیه رنگ دیگری پیدا می کند.

از «گذشت» می گوید. از «منیّت» می گوید، از «دیگری» می گوید. اما چیزی که پایه بیشتر دیالوگ هاست مبحث «دیگری» است. دیگری می تواند دو جنبه ی مثبت و منفی یا همان یانگ ویینگ عرفان چینی باشد.

دیگری می تواند همان «منیّت» باشد که از آمدن آن باید پرهیز کرد، دوری کرد و گریزان بود. از جنبه دیگر قضیه می تواند توجه به دیگر خواهی باشد.گذشت باشد و توجه به دیگران وکسی غیر از خود و....

از جنبه زبانی به داستان و روایت که نگاه بکنی واژه های فراتر از آن چیزی هستند که ما می شناسیم و استفاده می کنیم. البته سبک روایت داستان پیچده نیست اما گاهی از کلمات به صورت دوپهلو استفاده ی کند مانند همین واژه دیگری. یا گاهی که وارد مباحث ذهبی می شود به گونه ای می شود که انگار کلمات بار معنایی خود را از دست می دهند یا خواننده حس می کند که راوی برای بیان احساسات خود واژه ای مناسب پیدا نمی کند و بال بال می زند انگار دارد با کسی حرف می زند که زبان او را نمی فهمد. البته این زمانی است که می خواهد حالات روحانی را بیان کند. 

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات