داستان ها و افسانه های مردم ترکیه

داستان ها و افسانه های مردم ترکیه

نویسنده: سومنات دار
مترجم: محمدرضا شمس
ناشر: ذکر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 88
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1381 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

ترک‌ها در قرن دهم پیش از میلاد از آسیای مرکزی به ترکیه آمدند و مجموعه قصه‌های با ارزشی را- که از آن پس پاره‌ای از زندگی و فرهنگشان شد- با خود آوردند. درون‌مایه‌ی این قصه‌ها کاملا آشناست، مانند پادشاهی که پسران با دختران خودش را آزمایش می‌کند یا شاهینی که تاج را انتخاب می‌کند و یا قالی سحرآمیزی که قادر است در یک چشم به هم زدن به هر جایی برود... 

ملّانصرالدین، در واقع قصه‌گوی همه‌ی اعصار و قرون، یکی از چهره‌های خاورمیانه است. از سربندی شبیه آن‌چه هندی‌ها بر سر می‌گذارند و ردای بلندی که به آن جُبّه می‌گویند، استفاده می‌کند. ملّانصرالدین قادر است مانند یک خطیب در مسجد یا امام نماز جماعت یا قاضی دادگاه عمل کند. آن‌چه موجب می‌شود که ترک‌ها، ملّانصرالدین را یک قهرمان بدانند، اشراف و شناسایی مبهوت‌کننده‌ی او نسبت به هرکس، خواه همسر، همسایه او و یا دیگران است. گفت‌وگوی ملّانصرالدین مانند قصه‌های میربال هندی و افسانه‌های ازوپ یونان سرشار از لطیفه‌ها و طنزهای مردمی است. این قصه‌های مردمی در خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها روایت شده‌اند و از نسلی به نسلی دیگر رد و بدل گردیده‌اند....

...هر روز، هنگامی که سپیده دم، سیاهی شب را می شکست و می رفت تا جای خود را به سپیده بدهد، ملّانصرالدین برای خواندن نماز از جا برمی خاست؛ نماز را که می خواند، دست به دعا برمی داشت. چند روزی بود که او فقط یک چیز از خدا می خواست و با صدای بلند می گفت: « ای خدای بزرگ! صد سکه طلا به من بده. فقط صد سکه؛ نه بیشتر و نه کمتر. حتی اگر یک کیسه ی ۹۹ سکه ای به من بدهی، من آن را قبول نخواهم کرد. »