توشای پرنده غریب زاگرس

توشای پرنده غریب زاگرس

نویسنده: منصور یاقوتی
ناشر: آروین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 128
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1374 - دوره چاپ: 1

مروری بر کتاب

مجموعه 17 داستان

در آهني كه پشت سرش بسته شد ،آفتاب ارديبهشت چشمانش را زد ، گويي نورافكني قوي در شبي تاريك موجي از نور با فشار و سرعت توي چشمانش ريخت . پلكهايش را بست ودست استخواني اش را جلو چشم روي عينك گرفت و ساكش را برزمين گذاشت .
زني ميانسال و چادري كه روي زمين كنار نرده ها چمباتمه نشسته بود ، ناليد :
بميرم برات روله .

پيرزني عينكي يقه اش را گرفت :
از پسر من خبر نداري ؟ زاگرس آفنداك ؟
حكمت دستش را از رو چشم برداشت ، سرش را پايين انداخت كه آفتاب اذيتش نكند ، با لحن خسته اي گفت :
بي خبرم مادر ....

توشای، پرنده‌ای است که کاکلی از آتش دارد و داغ سیاهی بر گلو و بر فراز کوه زاگرس هر سال پاییز فقط یک بار، داستانی غمگین برای پرندگان دیگر می‌خواند. داستان از این قرار است که توشای، دختر جوانی بوده که برای یافتن راز حرف ممنوع، وارد دژ شده است که صاحب آن "قاضی تیزاب" نام دارد زمانی که قاضی علت ورود او به دژ را از دختر جویا می‌شود و از او می‌خواهد تا هم‌دستانش را در این کار، معرفی کند، دختر از این کار، سر باز می‌زند. قاضی نیز او را به سوی چوبه‌ی دار می‌برد. در این حال از گلوی دختر، یک قطره‌ی درشت خون بیرون می‌جهد. این قطره تبدیل به پرنده‌ای می‌شود با نام "توشای" که برای همیشه راهی جنگل‌ها می‌شود.-

فهرست 

• تلخ
• توشاي پرنده غريب زاگرس
• پر سيمرغ
• رامونا
• سارنگ
• رهروان
• جغد
• گزارش
• افعي
• روباه ها
و...