دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ترانه های کوچک غربت

ترانه های کوچک غربت

نویسنده: احمد شاملو
ناشر: زمانه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 63
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1379 _ 1378 - دوره چاپ: 3 _ 1

کمیاب - کیفیت : نو 

 

مروری بر کتاب 

 این دفتر شامل اشعاری است که بین سال‌های 56 تا 59 سروده شده است. ترانه‌های کوچک غربت صدای فریاد یک منتقد اجتماعی و سیاسی بزرگ است که در لباس مردی شاعر و نازک‌اندیش ظاهر شده است. نمونه‌هایی از ماندگارترین سروده‌های شاملو مانند «در این بن‌بست»، «هجرانی»، «در لحظه» و «عاشقانه» در همین دفتر شعر سروده شده است. 

فضای سیاه و تلخ شاملو در این دفتر شعر، از سایر آثارش گزنده‌تر است. او با همان جسارت و شجاعت همیشگی خود این اشعار را سروده، اما در این کتاب شعرهایی مانند در این بن‌بست و عاشقانه آمده که شاید به جرات بتوان گفت جان‌مایه‌ی اندیشه‌ی اجتماعی و سیاسی این شاعر در دوران پیش از انقلاب و سال‌های ابتدایی آن، در همین دو شعر خلاصه می‌شود.

اندیشه‌های فلسفی و اجتماعی شاملو در این دفتر شعر پررنگ‌تر از سایر آثارش است. عصیان و سرکشی هم که همیشه با نام شاملو معنایی تازه پیدا می‌کند، در خط به خط اشعار این کتاب دیده می‌شود. اشعار سنگین و تیره هستند، اما باز هم هر از گاهی روزنه‌ای از نور امید و روشنایی از لابه‌لای همین کلمات سفت و سخت تابیدن می‌گیرد و اینجاست که شاملو هنوز هم به معجزه‌ی زندگی و انسان ایمان دارد.

سرودن برخی از اشعار این کتاب مانند «صبح» و «هجرانی» با هیاهوی انقلاب اسلامی و کوچ اجباری و ناخواسته‌ی شاملو به فرانسه هم‌زمان است. اینجاست که دلشکستگی و سرگردانی این شاعر در این سروده‌ها کاملا پیداست و این همان یاس فلسفی و پر از دلتنگی‌ شاملو است. شاملو این دوران را جزو سال‌های زندگی خود حساب نمی‌کند، با این حال با تمام قدرت با کلمات راسخ و استوار خود، از همین اندوه ارزشمند خود پاسداری می‌کند و در انتظار رسیدن روزهای خوش و آرام به سر می‌برد.

جائی پنهان در این شب قیرین 
استاده به جا، مترسکی باید؛؟
نه ش چشم، ولی چنان که می بیند 
نه ش گوش، ولی چنان که می پاید

***

آنکه می‌ گوید دوستت می‌ دارم
خنیاگرِ غمگینی ‌ست
که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکُلی شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
.در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌ گوید دوستت می‌ دارم
دلِ اندوهگینِ شبی‌ ست.
که مهتابش را می‌ جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود


***

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ ی گریان
.در تمنای من

عشق را
.ای کاش زبانِ سخن بود
دهانت را می‌ بویند
.مبادا که گفته باشی دوستت می‌ دارم
دلت را می‌ بویند

روزگارِ غریبی‌ ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
.تازیانه می‌ زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن‌ بستِ کج‌ و پیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌ بارِ سرود و شعر
.فروزان می‌ دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبی‌ ست، نازنین
آن که بر در می‌ کوبد شباهنگام
.به کُشتنِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
.و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
.سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است
...خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد


فهرست 

عاشقانه
در لحظه
رستاخیز
ترانه همسفران
خطابه‌ آسان در امیدبچه های اعماق
مترسک
هجرانی ؛چه هنگام می زیسته ایم
و...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات