دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

امروز ، بشریت...

امروز ، بشریت...

نویسنده: سیدمهدی شجاعی
ناشر: كتاب نیستان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 103
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 5

کیفیت : نو ؛ ابتدای کتاب نوشته دارد

 

مروری بر کتاب

داستان‌های شجاعی در این مجموعه به بیانی ساده آئینه‌ای است از زخم‌هایی که نویسنده رد آنها را بر پیکره اجتماع پیرامون خود میبیند و درک می‌کند، زخم‌هایی از جنس نابودی و بی معنی شدن عشق و به تبع آن بنیان‌های خانوادگی، جنون‌های عاطفی و عکس‌العمل‌های حاصل از آن که از نتایج زندگی در جوامع رو به مدرنیزه شدن است و نیز مسائلی از این دست. شجاعی در داستان‌های مجموعه «امروز، بشریت…» از نظر محتوایی بسیار صریح و رک می‌نویسد. عبارات به کار رفته در داستان‌های او گرچه توهین‌آمیز و رکیک نیست؛ اما بسیار بی‌پروا پشت سر هم به کار رفته است و فضایی به شدت منتقد را حاصل کرده است.

صبح آمد و بی‌مقدمه گفت: « امروز بشریت خسته است».
گفتم: «خب، بله، چه طور؟»
گفت: «راستش دیشب را نخوابیدم».
گفتم: «خب، این بشریت بی همه چیز می تواند از الان تا شب کپه مرگش را بگذارد تا دیگر خسته نباشد».
خمیازه‌ای کشید، مشت‌هایش را به سینه‌اش کوفت و گفت: « د همین دیگر، اگر می تونستم که مساله‌ای نبود».

از اینکه بخواهد دوباره دستم بیاندازد، هراس داشتم؛ ولی احساس می‌کردم این بار استثنائا حرفی گفتنی دارد که برای بیانش دنبال بهانه می‌گردد. خودم را مشغول ورق زدن جزوه درسی‌ام کردم و پرسیدم: «چه طور نخوابیدی؟ کار و بارت که زیاد نیست!».
کلیدی از جیبش در آورد، در گوش راستش چرخاند، کثیفی‌اش را با دست‌هایش سترد و گفت: «کار که نه، راستش دیشب زنم مرد، تا صبح علاف کفن و دفن بودم، نشد بخوابم»...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات