دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

امثال و حکم ، چهار جلدی

امثال و حکم

نویسنده: علی اکبر دهخدا
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 2761
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1352 - دوره چاپ: 3

کمیاب - کیفیت : نو ؛ لبه عطف خاک گرفتگی مختصری دارد

 

مروری بر کتاب

ضرب المثل ها گنجینه تجربیات، اندیشه ها، تاملات، رنج ها و شادی های هر جامعه ای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود تا نسل بعدی شاید از آموخته های پدران خویش بهره گیرد و در هر گامی که بر می دارد آگاهانه ره سپارد تا شاید از تکرار خطاها بپرهیزد.

مجموعۀ حاضر،کتابِ پر ارج «امثال و حِکم» تألیف علی‌اکبر دهخدا است. این اثر مشتمل است بر «مثل» «حکمت»، «اصطلاحات»، «کنایات»، «کلمات قصار» و «اخبار و احادیث» که در تداول عامّه، همگی را «مثل» می‌گویند. غالب مثل‌های رایج کنایه هستند. کنایه، پوشیده سخن است و ذهن مخاطب را به تلاش وامی‌دارد و حالات را برای او محسوس می‌سازد.

این مجموعه دارای نزدیک به ۵۰ هزار امثال و حکم (ضرب‌المثل) و کلمات قصار و ابیات متفرقه‌ است. مطالب به ترتیب الفبا تنظیم یافته و ضرب‌المثل‌ها شرح و تفسیر شده‌ است. امثال و حکم از شاهکارهای ادب فارسی به شمار می‌آید. دهخدا یکی از نخستین کسانی است که به فرهنگ عامه توجه داشته است.

دسته‌ای از مثل‌ها تشبیهاتی هستند در قالب عباراتی کوتاه و فصیح و برخی دربردارندۀ قواعد طبیعی یا عقلی یا وضعی هستند (حکمت) که به سبب کثرت شنیدن و شهرت‌یافتن در میان مردم رایج‌اند. یک قسم از مَثَل هم عبارت، شعر، اصطلاح، کلمات قصار و احادیثی هستند که به خاطر فصاحت و بلاغت یا کثرت استعمال، مثل شده‌اند. در این مجموعه سعی شده نمونه‌هایی انتخاب شود که در فرهنگ عامّۀ امروز رواج دارند.

این مجموعه دارای نزدیک به 50هزار امثال و حکم و کلمات قصار و ابیات متفرقه است. مطالب به ترتیب الفبا تنظیم یافته و ضرب المثل ها شرح و تفسیر شده است.

بخش بزرگ تر کتاب (97 درصد آن) عبارت از ضرب المثل های مکتوب ادیبانه، کلمات قصار و اشعاری از قدمای شاعران ایران یا شاعران فارسی زبان و تنها 3درصد آن ضرب المثل های عامیانه است. 

آب آبادانی است نظیر:
و من الماء کل شی حی- ابادانی ظلم بر بادی است. 
ریشه بیداد بر خاکستر است.
البغی مرتعه وخیم. البغی آخرمده القوم.
ظلم عاقبت ندارد. 
من سل سیف البغی قتل به.
مکن ای برادر بیداد رای که بیداد را نیست با داد پای/ فردوسی...

نعش تعزیه: گویند مردی مانده و گرسنه به دهی رسید و چون مردمان ده از اطعام او مضایقت داشتند دعوی کرد که تعزیه خوان است. دهقانان وی را طعام بردند و بنواختند چون سیر بخورد پرسیدند در تعزیه نوحه خوانی یا مخالف خوانی کنی. گفت هیچیک، کار من در تعزیه نعش شدن است. نظیر: از آسیا بانگ است. رجوع به شیر علم شود

نعل افکندن، انداختن. نهایت وامانده شدن
مثال: در کوکبه رخ تو چون ماه            صد نعل فکنده آسمان ها . انوری …

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات