دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

آیلار

آیلار

نویسنده: لیلا جوادی
ناشر: پرسمان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 612
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

- خواب چیه خانوم، سه چهار روز اومدیم مسافرت از لحظه به لحظه‌اش می‌خوام نهایت استفاده رو ببرم ولی خوب با حرف شما هم موافقم، چون می‌دونی که من هیچ‌وقت حال و حوصله‌ی خرید رفتن و این چیزها رو ندارم فقط طوری مدیریت کن که این چند روز که مهمون داریم بی‌کم و کاست خوش بگذره حالا احتشام اینا که از خودمونن و زیاد باهاشون رودربایستی نداریم ولی نمی‌خوام شرمنده‌ی پارسا بشم به خصوص که با کلی اصرار کردن من راضی شد به این سفر بیاد.

آیلار با شنیدن نام پارسا و اینکه او هم قرار است به شمال بیاید تمام عضلات بدنش منقبض شد و لحظه‌ای ماتش برد. او فکر می‌کرد تنها خانواده‌ی احتشام و دائیش به شمال می‌آیند و هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که پارسا نیز جزء میهمانان دعوت شده باشد. حس عجیبی پیدا کرد. دوباره در درونش غوغایی برپا شده بود که تمام وجودش را به یکباره آتش می‌کشید.

در همین حال مهناز ضمن صحبت‌هایش خطاب به همسرش ادامه داد: «پریشب مینو می‌گفت که قرار بوده چند روز دیگه پوریا و پارسا برای دیدن یک زمین به شمال برند مثل اینکه پارسا تصمیم داره اون زمین رو بخره و توش ویلا بسازه. ظاهراً این زمین رو یکی از شرکاءِ شرکتشون به پارسا پیشنهاد داده مطمئنم علت اصلی قبول دعوتش از طرف ما بیشتر به خاطر کار شخصی خودش هم بوده.»

آیلار با شنیدن این حرف طبق معمول حالش گرفته شد و با خود گفت: "همینه پس! به خاطر کار خودش داره می‌یاد. اصلاً به درک دیگه بود و نبودش برام اهمیتی نداره پسره‌ی خودخواه از دعوت شدنش هم به نفع خودش استفاده می‌کنه. هنوز یادم نرفته اون چند روزه تو شیراز چه رفتارهایی با من کرد." ولی نیرویی او را مجبور می‌کرد که ایمانی بر ادعایش نداشته باشد. در همین حین بردبار رو به همسرش پرسید: «راستی امیر اینا، کی حرکت می‌کنند؟»

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات