نویسنده: میلان کوندرا مترجم: احمد میرعلایی ناشر: دماوند زبان کتاب: فارسی تعداد صفحه: 180 اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1364 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
آنچه در این کتاب فراهم آمده از کتابهای گوناگون کوندرا برگزیده شده است. این کتابها در مصاحبه به تفصیل معرفی می شوند و نیز شرح زندگی او در مقدمه مصاحبه آمده است و نیازی به تکرار ندارد. تنها اشاره لازم اینکه مترجم کوشیده است نمونه ای از دلمشغولی های نویسنده و وجوه گوناگون کار او را به نمایش بگذارد. امید است این کتاب کوچک مدخلی مناسب برای آشنایی خواننده ایرانی با این نویسنده مطرح امروزین باشد.
...دست گچ گرفته اش روی سینه اش آویزان است و صورتش می سوزد، مثل آنکه سیلی خورده باشد.
آه، بله، نامه هایش حتما به طور وحشتناکی احساساتی بوده است. چگونه می تواند به طور دیگر باشد؟
از همه چیز گذشته، مجبور بود به هر قیمتی شده به خودش ثابت کند که این ضعف و بیچارگی نبوده که او را به زدنا پیوسته، بلکه عشق بوده است! و تنها عاطفه ئی واقعا عظیم می توانست رابطه او را با این غاز زشت توجیه کند...
در فوریه ۱۹۴۸، رهبر کمونیست، کلمنت گوتوالد در پراگ بر مهتابی قصری بهسبک باروک قدم گذاشت تا برای صدها هزار نفر انسانی که در میدان شهر قدیم ازدحام کرده بودند سخن بگوید. لحظهئی حساس در تاریخ قوم چک بود. از آن لحظات سرنوشتسازی که فقط یکی دوبار در هر هزار سال پیش میآید.
گوتوالد را رفقا دوره کرده بودند، و کلمنتیس در کنارش ایستاده بود. دانههای برف در هوای سرد میچرخید، و گوتوالد سرش برهنه بود. کلمنتیس که نگران سرما خوردن او بود کلاه لبهخز خود را از سر برداشت و بر سر گوتوالد گذاشت.عکس گوتوالد در حالی که از مهتابی با ملت سخن میگوید و کلاه خزی بر سر دارد و رفقا دورهاش کردهاند، هزاران بار توسط دم و دستگاه تبلیغات دولتی چاپ شد. تاریخ چکسلواکی کمونیست بر آن مهتابی زاده شد. بهزودی هر بچهئی در سراسر کشور با آن عکس تاریخی آشنا شد، از راه کتابهای مدرسه، دیوارکوب ها و نمایشگاهها.
چهار سال بعد کلمنتیس بهخیانت متهم شد و بهدارش آویختند. اداره ارشاد ملی بیدرنگ نام او را از تاریخ محو کرد، و البته چهرهاش را از همه عکسها تراشید. از آن تاریخ تا کنون گوتوالد تنها بر مهتابی ایستاده است، و آنجا که زمانی کلمنتیس ایستاده بود فقط دیوار لخت قصر دیده میشود. تنها چیزی که از او باقی مانده، کلاه اوست که همچنان بر سر گوتوالد قرار دارد. سال ۱۹۷۱ است، و میرک میگوید: تلاش انسان در برابر قدرت، تلاش حافظه است در برابر نسیان.
فهرست
مصاحبه ای با میلان کوندرا
غرب در گروگان یا فرهنگ از صحنه بیرون می رود
جائی آن پشت و پسله ها
نامه های گمشده
فرشته ها
روح و جسم