
- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 6605
- وزن: 0.10kg
- SKU: 34297
چرا می نویسم
نویسنده: جورج اورول
مترجم: آناهیت کزازی
ناشر: آیدین
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 174
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1399 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
این کتاب که در قالب رمان نوشته شده است با هدف ارایه جنبههای نوین شیوه اندیشیدن ارول، باورها و عقاید وی در زمینههای گوناگون، به دوستداران این نویسنده سرشناس انگلیسی ترجمه شده است....
...از همان بچگی، شاید پنج یا شش سالگی، میدانستم که وقتی بزرگ شدم باید نویسنده شوم. از هفده تا بیست و چهار سالگی سعی کردم این فکر را کنار بگذارم ولی با علم به این که دارم به فطرت واقعی خودم بیحرمتی میکنم و دیر یا زود باید بنشینم و کتاب بنویسم، نویسنده شدم. من بچه وسطی بود، بین ما سه نفر هر کدام پنج سال فاصله بود و من تا هشت سالگی به ندرت پدرم را میدیدم. به این دلیل و دلایل دیگر، تقریباً تنها بودم و چیزی نگذشت که بدعنق شدم که باعث شد در تمام طول دوره مدرسه مورد توجه نباشم.
عادت بچههای تنها را داشتم که داستان میسازند و با یک فرد خیالی صحبت میکنند و آن اوایل فکر میکردم که تمایلات ادبیام با حس انزوا و دست کم گرفته شدن میآمیزد. میدانستم که مهارت کلامی و نیروی رویارویی با حقایق ناخوشایند را دارم و احساس میکردم این چیزها نوعی دنیای خصوصی درست میکند که میتوانم از شکستهای روزمره زندگیام به آن پناه ببرم.
با وجود عزم راسخی که در تمام بچگی و نوجوانی برای نوشتن داشتم، حاصل کارم شش هفت صفحه هم نشد. اولین شعرم را در چهار پنج سالگی گفتم، مادرم برایم نوشت. هیچ چیز از آن را به خاطر ندارم غیر از این که درباره یک ببر بود و آن ببر «دندانهایی شبیه صندلی» داشت ، ولی چیزی که در آن شعر دوست دارم این است که سرقتی ادبی از «ببر، ببر» بلیک بود.
در یازده سالگی وقتی جنگ یا واقعه ۱۹۱۴ - ۱۹۱۸ درگرفت، یک شعر وطن پرستانه گفتم که در روزنامه محلی چاپ شد و دو سال بعد یک شعر دیگر درباره مرگ kitchener. وقتی کمی بزرگتر شدم، گاه گاهی شعرهای بد و معمولاً ناتمامی درباره طبیعت در سبک جورجیایی میگفتم. داستان کوتاهی هم نوشتم که شکست مفتضحانهای بود. در واقع اینها جدیترین کاری بود که در طول آن سالها تحریر شد.