پی پی جوراب بلند 

نویسنده: آسترید لیند گرن
مترجم: گلی امامی
ناشر: کیمیا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 146
اندازه کتاب: پالتویی - سال انتشار: 1378 - دوره چاپ: 2

مروری بر کتاب

کتاب، ماجرای دخترك مو قرمز و سرزنده ای است كه به تنهایی در باغ «ویله كولا» زندگی می كند. البته پی پی تنهای تنها نیست؛ اسب و آقای نیلسون، كه یك میمون كوچولوی بامزه است، هم همیشه در كنار پی پی هستند. زندگی پی پی پر از ماجراست و بهترین دوستانش، تامی و آنیکا در همه این ماجراها حضور دارند. پی پی به مدرسه نرفته، اما همه دنیا را دیده است. او خیلی حرف می زند، خیلی بخشنده و فداكار است و به قول خودش، از عهده هر كاری برمی آید. اما حرفها و كارهای او همیشه دیگران را حیرت زده میكند. این كتاب به اغلب زبان های زنده دنیا ترجمه شده است.

پی پی جوراب بلند دخترک شاد و مهربانی است که موهای سرخی دارد ، جوراب های لنگه به لنگه قهوه ای و سیاه به پا دارد. پیراهن های عجیب می پوشد و کف شهای بزرگی به پا دارد. پدر او که ناخدا کشتی هوپه توسا است در یک طوفان ناپدید می شود. پی پی با یک چمدان پر از طلا تصمیم می گیرد د ر ویله کولا ویلایی که پدرش خریده بود تا در پیری با او در آنجا زندگی کند برود.

او مطمئن است که پدرش زنده است و سلطان جزیره آدم خوارهاست که این رویا واقعیت دارد و شما در بخش دوم آن متوجه خواهید شد. او رفتارها و کارهای عجیبی می کنددر ویله کولا با آنیکا و تامی که همسایه دیوار به دیوار اویند دوست می شودو تمامی داستان ها حضور دارندو همراه او بهترین لحظاتشان را می گذرانند.

بیرون جاده درانتهای یک دهکده کوچک ، باغی کهنه و قدیمی داشت قرار داشت . در آن باغ کلبه ای بود که در آن دخترک تنهایی به نام پی پی جوراب بلند زندگی می کرد.  او نه سالش بود و پدر و مادری هم نداشت . البته این خیلی عالی بود چون وقتی بازی می کرد و خوش بود کسی به او نمی گفت که وقت خواب رسیده وهیچ کس هم برای او که شکلات را به هر چیزی ترجیح می داد ، روغن جگر ماهی درست نمی کرد .

روزی روزگاری پی پی پدری داشت که به او شدیداً علاقه مند بود . طبیعتاً مادری هم داشت ولی این موضوع مربوط به خیلی قبل بود ، چون او اصلاً مادرش را به خاطر نمی آورد .