-17 %
آیتمی یافت نشد!
نویسنده: مهدی اخوان ثالث(م. امید)
ناشر: نگاه - زمستان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 130
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 5
این قصه را اگرچه من برای بچه ها و در واقع نوجوانان نوشته ام روی سخن و خطابم با کسانی است که سالهای خر دبستان و اوایل دبیرستان را می گذرانند ولی پیشتر می خواهم گپی هم با بزرگترها بزنم
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکی نبود. بچه ها! بچه های خوب من! نوجوانان گرامی و محبوب! نمی دانم شما یادتان می آید از آن سال، یا نه؟ سالی که قصه ما، قصه این پدر و پسر و هیزم شکن ودرخت پیر و جنگل از آن آغاز شد.آن سال از امروز چندان هم دور نیست. مقصودم سالی است که جنگل ها را هم ملی کردند و در قلمرو قانون و حمایت دولت درآوردند.
مثل این که سر جایش ایستاده بود ، پیش از این که دوباره قدم بردارد لحظه های خنگ و خرفتی چند ، بی هیچ خطور خاطر گذشت ، در سکوتی گیج ، بی سر و سرود باز راه افتاد و باز ایستاد و دیگر بار لحظه ای چند از همان لحظات خنگ و بی خطور ، خواب گونه و انگار نه این جهانی ، که چون تکه پاره ای چند از پرکنه های عدم ، نصیبی اندک از وجود او را پر کردند ، فتح کردند ، ربودند ، چنان که گویی بود و نمود او در آن لحظه ها نبود را می چشید...
شب عیدی
مرد جنزده
انبوه بیشمار شاعران
آژدان
کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود